پایگاه خبری تحلیلی وَرْائوی

« روستای تاریخی و هدف گردشگری ورجوی»؛ استان آذربایجان شرقی؛ جنوب شهرستان مراغه

شهید پرور ترین روستای ایران رهبر انقلاب: پیش از انقلاب اسلامی، محرومیت در روستاها به حدی شدید بود که برخی روستاییان به علت نبود امکانات بهداشتی و درمانی یا سوء تغذیه حتی جانشان را از دست می دادند، اغلب روستاییان از ساده ترین امکانات آموزشی بی بهره می ماندند و فقر و بیکاری، روستاییان ناامید را به سوی شهرها می‌تاراند *** روستا پشتوانه تولید، حیات، غذا و موجودیت کشور است و در برابر این حقیقت باید به این سؤال جدی پاسخ داد که بر اساس چه استدلالی زندگی در روستا نباید به روانی و خوشی شهر از جهت برخورداری از امکاناتی مانند مدرسه، ارتباطات، آب، راه و آسایش زندگی باشد و چرا شهرها به دلیل بزرگ‌تر بودن، مصرفی بودن و تولیدی نبودن، باید در برخورداری از زندگی راحت‌تر، جلوتر از روستا باشد. *** رهبرانقلاب: ما در رسیدگی به روستاها کوتاهی کردیم

آخرین اخبار

برگزاری یازدهمین یادواره ۷۵ شهید ورجوی مراغه

برگزاری یازدهمین یادواره ۷۵ شهید ورجوی مراغه

برگزاری یازدهمین یادواره ۷۵ شهید ورجوی مراغه
 فرمانده سپاه مراغه: مردم ایران در رابطه با آخرین سناریوی دشمن در انتخابات اسفند ماه هوشیار باشند

فرمانده سپاه مراغه: مردم ایران در رابطه با آخرین سناریوی دشمن در انتخابات اسفند ماه هوشیار باشند.

فرمانده سپاه مراغه: مردم ایران در رابطه با آخرین سناریوی دشمن در انتخابات اسفند ماه هوشیار باشند.
بدحالی مجدد 30 نفر از دانش آموزان ورجوی

✍ مقدمات آزادی چهارمین زندانی غیر عمد با کمک ۸ میلیارد ريالي خیّرین مراغه و ورجوی.

✍ به گزارش پایگاه خبری ورائوی رئیس هیئت الزهرای ورجوی گفت: با تامین یک سوم کمک هزینه آزادی یک زندانی غیر عمد در مراغه، مقدمات آزادی این زندانی فراهم شد.
 ✍️ کاهش ۴ هکتاری این منطقه در پیگیری یکسال اخیر !! ؛ وعده اداره راه و شهرسازی به دو ماه آینده موکول شد

#دومین پیگیری وضعیت جاده مراغه ورجوی و وضعیت منطقه #شورچمن مراغه از شبکه استانی سهند

✍️ کاهش ۴ هکتاری این منطقه در پیگیری یکسال اخیر !! ؛ وعده اداره راه و شهرسازی به دو ماه آینده موکول شد.

ایام سوگواری مظلومه تاریخ بر امام حسن (ع) تسلیت باد!

  • ۱۱:۲۸ ب.ظ

بِسم ربِّ الصِّدیقه الشَّهیده

مرا شبانه کنار مزار تو هر که ببیند تصورش رود این هر کس است خانه ندارد.

 Slideshow Image 1

با عرض تسلیت از عموم عاشقان اهل بیت (ع) دعوت می شود روز پنجشنبه بعد از نماز مغرب وعشا جهت عزاداری به مناسبت   

ایام شهادت حضرت فاطمه الزهراء(س)        

  به حسینه الزهرا (س)ورجوی شرفیاب شوند  .

سخنران: حجته السلام علی داوری

مداح : کربلایی سید عباس

مکان : ورجوی حسینیه هیئت الزهرا (س)

زمان  : پنجشنبه 8   اردیبهشت ساعت 30/21  شب

دعوت عمومی ایام فاطمیه

  • ۱۰:۱۲ ق.ظ

 این شبها آسمان شاهد ناله های جانسوز وغریبانه علی (ع) است مدینه غرق ماتم وکوچه های مدینه یادآور اشکهای اولین مظلوم تاریخ است.

بیایید تا به یاد غربت یاس نبی صلوات الله

حضرت فاطمه الزهراء سلام الله علیها

 وبه یاد اشکهای مظلومانه امیرالمومنین(ع) در نخلستان های مدینه ، جمع شویم تا قلب نازنین امام زمان (عج) را که هر لحظه از غم غربت مادرش داغدار  است از خود راضی نمائیم .

خاک پای شما عزاداران توتیای چشم ماست.

مکان : حسینیه هیئت عزاداران الزهراء (س) ورجوی

زمان : روز شنبه  مورخه 27/1/90

ساعت 22 شب

 امور فرهنگی مذهبی هیئت عزاداران الزهراء (س) ورجوی

نگاهی به آئین‌های نوروزی در گذر تاریخ

  • ۸:۸ ب.ظ

نگاهی به آئین‌های نوروزی در گذر تاریخ

معبد مهر ورجوي

چهارشنبه ‌سوری‌


نیاكان‌ ما در شب‌ عید آتش‌ می‌افروختند و به‌ شادی‌ گرد آن‌ نیایش‌ می‌كردند. گویند كه‌ پس‌ از اسلام‌ در ایران‌ رسم‌ بر این‌ شد كه‌ در آخرین‌ چهارشنبه‌ سال، پس‌ از غروب‌ آفتاب‌ با چوب‌ و كنده‌ و خار در فضای‌ باز آتش‌ افروزند و جشن‌ گیرند؛ و هنوز پس‌ از قرن‌ها، هر سال‌ مردم‌ با افروختن‌ آتش‌ و پریدن‌ از روی‌ آن‌ و خواندن‌ سرود و صرف‌ نقل‌ و آجیل‌ و آش‌ رشته‌ مخصوص‌ تا آخرین‌ ساعات‌ شب‌ به‌ شادمانی‌ سرگرم‌ می‌‌شوند.
آتش‌ از زمان‌های‌ دور مورد توجه‌ بوده‌ است. در قدیم‌ آتشكده‌های‌ بزرگی‌ در ایران‌ ساخته‌ بودند تا آتش‌ - این‌ عنصر مقدسشان‌ - را همیشه‌ روشن‌ و برپا نگاه‌ دارند. به خوبی‌ پیداست‌ در زمانی‌ كه‌ نیروی‌ اصلی‌ در تولید نور، آتش‌ بوده، روشن‌ نگاه‌ داشتن‌ آتش‌ و در نتیجه‌ رهایی‌ از سیاهی‌ و تیرگی‌ و بهره‌مندی‌ از نور و روشنایی‌ چه‌ اهمیتی‌ داشته‌ است. افزون‌ بر این‌ از روشنایی‌ آتش‌ در كار خبر رسانی‌ نیز استفاده‌ می‌‌شده‌ است. بر فراز برج‌ها و بلندی‌ها آتش‌ می‌افروختند و به‌ یكدیگر پیام‌ می‌رسانیدند. به جز بهره‌مندی‌ از نور آتش‌ و جنبه‌ پیام‌ رسانی، آتش‌ به‌ سبب‌ گرما و تولید حرارت‌ در خانه‌ و نیز استفاده‌ در پخت‌ و پز، كاربرد مفیدی‌ داشته‌ كه‌ به‌ موجب‌ آن‌ مقدس‌ به‌ شمار می‌‌آمده؛ همچنین‌ آتش‌ به‌ لحاظ‌ پاك‌ كنندگی‌ و به‌ عنوان‌ نابود كننده‌ آلودگی‌ها مورد توجه‌ بوده است. بنابراین، آتش‌ به‌ لحاظ‌ نور، گرما، خبر رسانی، پاك‌ كنندگی‌ و به‌ عنوان‌ یكی‌ از عناصر چهارگانه‌ مقدس‌ پیشینیان‌ - آب، خاك، باد، آتش‌ - در فرهنگ‌ ایرانیان‌ قدیم‌ اهمیتی‌ ویژه‌ داشته‌ است. اكنون‌ نیز همچنان‌ به‌ صورت‌ نمادین‌ در جشن‌ چهارشنبه ‌سوری‌ افروخته‌ می‌‌شود و مردم‌ گرد آن‌ به‌ شادی‌ سرگرم‌ می‌‌گردند. اما واژه‌ سوری‌ یا سوریك‌ به‌ معنی‌ گل‌ سرخ‌ و گل‌ سوری‌ است‌ و شاید به‌ همین‌ سبب‌ است‌ كه‌ در چهارشنبه ‌سوری‌ خوانده‌ می‌‌شود: .سرخی‌ تو از من... چهارشنبه‌ روز سرخ، روز گل‌ سرخ، روز افروختن‌ آتش‌ و شادمانی‌ مردم‌، و ستایش‌ خداوند برای‌ بهره‌مندی‌ از این‌ نعمت‌ است.

آبریزان‌ یا آب‌ پاشان‌


گویند جشن‌ آبریزان‌ نخست‌ از آیین‌های‌ ماه‌ تیر بوده‌ است‌ كه‌ بعدها به‌ مراسم‌ عید نوروز اضافه‌ شده؛ و سالیان‌ دراز پیش‌ از این، هفت‌ سال‌ قحطی‌ پدید آمد. مردمِ به‌ جان‌ آمده‌ از خشكسالی‌ برای‌ نیایش‌ و نماز و درخواست‌ باران‌ به‌ بیابان‌ رفتند و دست‌ به‌ دعا بردند و چون‌ از ابر رحمت‌ پروردگار باران‌ بارید، در دل‌ها شادی‌ پدید آمد و مردم‌ به‌ شادمانی‌ پرداختند و به‌ شكرانه‌ این‌ نعمت، پس‌ از آن‌ هر سال‌ بر روی‌ یكدیگر آب‌ و گلاب‌ پاشیدند. كم‌ كم‌ این‌ رسم‌ به‌ صورت‌ آب‌ پاشی‌ در خانه‌ و كوچه‌ و شستشوی‌ خارج‌ از برنامه‌ معمول‌ شد؛ و اكنون‌ نیز چنین‌ رسم‌ است‌ كه‌ پیش‌ از فرا رسیدن‌ نوروز تا آنجا كه‌ ممكن‌ است‌ خانه‌ را شستشو دهند، بدن‌ به‌ آب‌ بشویند و بر یكدیگر گلاب‌ بپاشند. در شب‌ نوروز برای‌ پاكی‌ از گناه‌، تن‌ خود بشویند و آب‌ بپاشند تا سال‌ نو با فراوانی‌ آب، رونق‌ كشاورزی‌ و بهبود وضع‌ معیشت‌ آغاز شود.

جشن‌ نوروز

زن‌ شرقی، زن‌ ایرانی‌ ام، هویت‌ فرهنگی‌ بالنده‌ دارم. قرنهاست‌ مشتاقانه‌ راهی‌ دراز، پرنشیب ‌و فراز، پیموده‌ام. كوله ‌باری‌ سرشار از گوهرهای‌ فرهنگیِ دلپذیر و خواستنی‌ دارم. باز هم‌ در نوروز كوله‌ بار خویش‌ می‌گشایم. پر توانم، پر تلاش؛ همه‌ ذرات‌ وجودم‌ شوق‌ است. باز هم‌ برآنم‌ تا آیینی‌ كهن‌ از نو برپا كنم. چون‌ طبیعت‌ حیاتی‌ دوباره، تولدی‌ دیگر دارم. خستگی‌ ره، غبار از تن‌ می‌زدایم؛ شادمانم. روی‌ به‌ گلاب؛ و خانه‌ و هر آنچه‌ باشد به‌ آب‌ زلال‌ می‌شویم. چشم‌ دل‌ بر نعمت‌های‌ الهی‌ می‌گشایم. چون‌ گیاه‌ سر از خاك‌ بر می‌دارم. نماز می‌‌گزارم. سالهاست‌ در نوروز هر آنچه‌ هست‌ می‌‌شویم. جامه ‌ای‌ ساده‌ می‌دوزم. خوراكی‌ مطبوع‌ می‌پزم. غبار می‌‌زدایم، خانه‌ می‌آرایم. سفره‌ می‌چینم، سبزه‌ می‌‌رویانم. دستانم‌ از زر خالی‌ است‌ اما از مهر و صفا سرشار است‌ و سالهاست‌ با همین‌ دست‌ها، آیین‌ دوره‌ باستان‌ نگه‌ داشته‌ام.
سفره‌ هفت‌ سین‌ را می‌‌گسترانم. ماهی‌ سرخ‌ كوچكی‌ در تنگ‌ آب‌ رها می‌كنم. نارنجی‌ خوش ‌رنگ‌ و بو در كاسه‌ آب‌ می‌اندازم‌ تا در لحظه‌ تحویل‌ سال‌ به‌ چرخش‌ آن‌ بنگرم‌ و زیر لب‌ زمزمه‌ كنم: دور گردون‌ گر دو روزی بر مراد ما نگشت دائماً یكسان‌ نباشد حال دوران غم‌ مخور... سیب‌ سرخی‌ كه‌ نشان‌ از مهر و محبت‌ دارد در برابر آیینه‌ می‌نهم‌ تا مهرمان‌ افزونتر شود؛ و هفت‌ گونه‌ گیاه‌ و خوردنی‌ دستچین‌ شده‌ در سفره‌ می‌‌چینم‌ تا رونق‌ و بركت‌ سفره‌مان‌ افزون‌ شود.

با سبزه‌ نورسته، سنبل‌ سپید، گل‌ سرخ، شكوفایی‌ بهاران‌ را بر سفره‌ میهمان‌ می‌كنم. نقل‌ و نبات‌ می‌‌گذارم. شمع‌ و چراغ‌ می‌‌افروزم‌ تا كامی‌ شیرین‌ و دیده‌ای‌ روشن‌ شود. در برابر آیینه، رو به‌ قبله‌ آمال، كتاب‌ آسمانی‌ می‌گشایم‌ و با رویی‌ خوش‌ و دلی‌ پر مهر، عزیزان‌ را پذیرا می‌‌شوم. تنهایان‌ و بی‌ كسان‌ را میهمان‌ می‌كنم. و در آغاز سال‌ نو با درود به‌ روان‌ پاكان‌ و نیكان، با سلامی ‌به‌ زحمتكشان‌ و پرهیزكاران، همدل‌ و همنوا با همگان، آفریدگار بخشنده‌ را سپاس‌ می‌‌گویم‌ و طلب‌ خیر و بركت، رونق‌ و بهبودی‌ بیشتر برای‌ نیك‌اندیشان‌ می‌‌كنم.
زن‌ ایرانی‌ام. قرنهاست‌ هویت‌ بالنده‌ فرهنگی‌‌ام‌ را پاس‌ می‌‌دارم؛ و امسال‌ نیز، دیگر بار نوروز - این‌ خجسته‌ آیین‌ ملی‌ و مذهبی‌ خویش‌ - را شادمانه‌ برگزار می‌كنم‌ و با تمامی‌زنانِ زن‌ و مردانِ مرد در لحظه‌ پرشكوه‌ تحویل‌ سال‌ نو، خدای‌ را سپاس‌ می‌‌گویم.

پایان‌ انتظار نزدیك‌ است. آخرین‌ لحظه‌ها را مشتاقانه‌ می‌‌گذرانیم. دلهامان‌ پرشور و گاه‌ درگیر تشویشی‌ گنگ‌ است. همه‌ ذرات‌ وجود سرشار از انتظار است. سالی‌ می‌گذرد و سالی‌ نو پیش‌ روست. چشم‌ به‌ راه‌ میهمانی‌ عزیز و كهنسالیم‌ تا از ره‌ برسد. لحظه‌ شورانگیز تحولی‌ تازه‌ و لحظه‌ تكرار آفرینش‌ است. طبیعت‌ و انسان‌ را حیات‌ و تولدی‌ دیگر است.
قلب‌ها پرشور می‌‌تپند. نفس‌ها در فضای‌ بهاری، عطرآگین‌ می‌‌شوند؛ و چشم‌ها مشتاقانه‌ به‌ آب‌ و آیینه، شمع‌ و چراغ، خیره‌ می‌گردند. دست‌ها پرامید كتاب‌ آسمانی‌ می‌‌گشایند و لب‌ها آرام‌ زمزمه‌ می‌كنند: .یا مقلب القلوب....

در شكوه‌ لحظه‌ فرا رسیدن‌ نوروز دم‌ غنیمت‌ شماریم. مقدم‌ این‌ میهمان‌ عزیز را مبارك‌ خوانیم‌ كه‌ تا چشم‌ بر هم‌ زنیم‌ خواهد رفت. از آیینه‌ دل‌ غبار یك ‌ساله‌ بزداییم، سفره‌ای‌ هر چند ساده‌ و كوچك‌ اما پر امید بگسترانیم؛ سفره‌ای‌ به‌ سبزی‌ گندم‌های‌ تازه‌ رسته، به‌ سپیدی‌ روی‌ زحمتكشان‌ و پاكان، و به‌ سرخی‌ آتش‌ در هر زمان. به‌ مهر و بخشایش‌ به‌ یكدیگر بنگریم‌ كه‌ امروز، روزی‌ نو، و نوروز است. در هر گذر گل‌ گذاریم‌ و آب‌ ریزیم، بر سر و روی‌ گلاب‌ بیفشانیم، شمع‌ و چراغ‌ بیفروزیم‌ و به‌ نورش‌ تیرگی‌ از دل‌ برهانیم. به‌ روشنای‌ آب‌ و آیینه‌ بنگریم، به‌ ارواح‌ پاك‌ نیكان‌ و عزیزان‌ درود فرستیم‌ و بر پرهیزكاران‌ سلام‌ كنیم. سر بر سجده‌ نهیم‌ و به‌ امید سالی‌ پرخیر و بركت، روزی‌دهنده‌ جهانیان‌ را نیایش‌ گوییم؛ و با سرور و شادمانی‌ این‌ سنت‌ خجسته‌ و رسم‌ نیك‌ فرهنگی‌ را پاس‌ داریم.
قرنهاست‌ كه‌ این‌ آیین‌ ملی‌ - مذهبی‌ با همه‌ فراز و نشیب‌های‌ تند و دشوار در راه‌ دراز تاریخ‌ كه‌ فراروی‌ این‌ ملت‌ بوده، برگزار گردیده‌ است. ما نیز در روزگاری‌ كه‌ ملت‌ها به‌ آیین‌های‌ كهن‌ خود می‌بالند و آنها را به‌ نمایش‌ می‌گذارند، این‌ پدیده‌ دلپذیر و آیین‌ باستانی‌ و این‌ رسم‌ دیرینه‌ خویش‌ را هرچه‌ پرشكوه‌ تر برگزار نماییم‌ و دمی‌بیندیشیم؛ به‌ گذشته‌ها، به‌ آنچه‌ بوده‌ایم‌ و آنچه‌ هستیم‌ و باید باشیم. چون‌ كبوتری‌ سبكبال‌ بر فراز جاده‌ پر فراز و نشیب‌ زمان‌ به‌ پرواز درآییم‌ تا به‌ گذشته‌ها و به‌ آن‌ نقطه ‌ای‌ رسیم‌ كه‌ نخستین‌ بار جشن‌ نوروز بنیاد نهاده‌ شد. برگ ‌برگ‌ كهنه‌ كتاب‌ تاریخ‌ را نگاهی‌ گذرا اندازیم‌ تا بیشتر دریابیم‌ كه‌ نوروز - این‌ واژه‌ پرشور- چه‌ پیشینه‌ و معنا و مفهومی‌دارند و چگونه‌ است‌ كه‌ هر سال‌ غم‌ از دل‌ها می‌زدایند. جشن‌ نوروز چه‌ پدیده‌ شگرف‌ فرهنگی‌ است‌ كه‌ این‌ چنین‌ در دل‌ها ولوله‌ و غوغا برپا می‌‌كند؟ آیین‌های‌ جنبی‌ نوروز چون‌ چهارشنبه ‌سوری، آبریزان، میر نوروزی‌ و سیزده‌ بدر چگونه‌‌اند؛ سفره‌ هفت ‌سین‌ چه‌ معنا و پیشینه ‌ای‌ دارد؟ و خلاصه‌ چگونه‌ است‌ كه‌ نوروز قرن‌ها دوام‌ یافته‌ و باز هم‌ در آغاز هر بهار، هر ایرانی‌ با هر اندیشه ‌ای، پرشور و پر امید فرا رسیدن‌ نوروز را شادمانه‌ جشن‌ می‌‌گیرد و به‌ دعا و نیایش‌ می‌‌پردازد.
در این‌ سال‌ نو، دل‌هامان‌ شاد، كشتزارهامان‌ سبز، رودهامان‌ پرآب، باغ‌هامان‌ پربار و شهرهامان‌ امن‌ و آباد؛ بخت‌ و رویمان‌ سپید، و دین‌ و ایمانمان‌ استوارتر باد.

نوروز در لغت واصطلاح

واژه‌ «جشن» همان‌ یَسن/ یسنه‌ اوستایی‌ است‌ كه‌ در زبان‌ پهلوی‌ یزشن‌ گفته‌ می‌شد و در اصل‌ به‌ معنی‌ ستایش‌ و نیایش‌ شادمانه‌ است. «نوروز» یا نوگ ‌روچ/ نوك‌ روز در پهلوی‌ به‌ معنی‌ نخستین‌ روز- روز هرمزد - از ماه‌ فروردین‌ است. ایرانیان‌ در قدیم‌ برای‌ هر روز از ماه‌ نامی‌گذاشته‌ بودند و روز اول‌ بهار یا فروردین، هرمزد نام‌ داشت. در این‌ روز جشنی‌ بزرگ‌ برپا می‌‌كردند و به‌ شادی‌ و نیایش‌ آفریدگار می‌‌پرداختند. از چند روز مانده‌ به‌ نوروز مراسم‌ و آیین‌های‌ ویژه‌ آغاز می‌‌شد كه‌ تا چند روز پس‌ از آن نیز ادامه‌ داشت. در روزهای‌ اول‌ دوره‌ نوروزی، مراسم‌ به‌ طور همگانی‌ برگزار می‌‌شد كه‌ به‌ آن‌ «نوروز عامه» می‌گفتند و از روز ششم‌ به‌ بعد بزرگان‌ و خواص‌ آن‌ را نزد خود ادامه‌ می‌‌دادند كه‌ به‌ آن‌ «نوروز خاصه» گفته‌ می‌شد، اما در هر حال‌ شادی‌ و نیایش‌ ویژگی‌ بارز جشن‌ نوروز بود.
نیاكان‌ ما بر این‌ باور بودند كه‌ آفریدگار بزرگ، جهان‌ را در شش‌ «گاه» یا «گاهنبار» [مرحله] آفرید كه‌ در آخرین‌ گاهنبار انسان‌ آفریده‌ شد و از این‌ رو روز تولد نخستین‌ انسان‌ را - كه‌ آن‌ را روز نخست‌ بهار می‌دانستند - شایسته‌ شكرگزاری‌ و شادمانی‌ می‌‌پنداشتند و چون‌ معتقد بودند كه‌ فـَروَهَرهای‌ نیكان‌ و پاكان‌ یا همان‌ قوای‌ باطنی‌ و ارواح‌ مؤمنان‌ در دوره‌ نوروزی‌ از جهان‌ مینوی‌ به‌ گیتی‌ بازمی‌گردند تا از خویشان‌ و عزیزان‌ دیدار كنند و تقاضای‌ خیرات‌ و صدقه‌ دارند، سفره‌ها می‌گسترانیدند و خیرات‌ می‌دادند و شادمانه‌ دعا می‌خواندند تا پروردگار را شكر و فروهرها را شاد نمایند؛ و به‌ همین‌ سبب‌ ماه‌ فروردین‌ را ماه‌ فرود فروهرها یا فروردیگان‌ و یا عید فَروشی‌ها یا اموات‌ هم‌ می‌گفتند.

بنیان‌ جشن‌ نوروز
نوروز جنبه‌ مذهبی‌ و روحانی‌ دارد و نیایش‌ و ستایش‌ شادمانه‌ همگانی‌ را همراه‌ می‌‌آورد. در اسطوره‌ها
و افسانه‌‌ها و كتاب‌های‌ پیشینیان‌ بنیان‌ نوروز را به‌ پادشاه‌ اسطوره‌ای‌ و افسانه ‌ای، جم‌شید ...

بنیان‌ جشن‌ نوروز
نوروز جنبه‌ مذهبی‌ و روحانی‌ دارد و نیایش‌ و ستایش‌ شادمانه‌ همگانی‌ را همراه‌ می‌‌آورد. در اسطوره‌ها
و افسانه‌‌ها و كتاب‌های‌ پیشینیان‌ بنیان‌ نوروز را به‌ پادشاه‌ اسطوره‌ای‌ و افسانه ‌ای، جم‌شید (جمشید)، نسبت‌ داده‌اند. فردوسی‌ در حماسه‌ بزرگ‌ «شاهنامه» نوروز را به‌ جمشید نسبت‌ می‌دهد؛ آن‌ هنگام‌ كه‌ او بر تخت‌ شاهی‌ نشست‌ و تاج‌ مرصع‌ بر سر نهاد، پرتو خورشید بر آن‌ دمید و همگان‌ آن‌ روز را روزی‌ نو و نوروز نامیدند و جشن‌ و سرور برپا كردند.

 

به‌ جمشید بر گوهر افشاندند

مر آن‌ روز را روز نو خواندند

سر سال‌ نو هرمز فرودین‌

برآسوده‌ از رنج‌ تن‌ دل‌ ز كین‌

بزرگان‌ به‌ شادی‌ بیاراستندمی‌‌و جام‌ و رامشگران‌ خواستند

چنین‌ روز فرخ‌ از آن‌ روزگار

بمانده‌ از آن‌ خسروان‌ یادگار

 

و گویند چون‌ پرتو خورشید بر آن‌ تاج‌ پرگوهر دمید، جم‌ كه‌ از آن‌ پیشتر «یم» یا «یمه» نیز گفته‌ می‌‌شد دارای‌ شعاع‌ خورشید گردید و از این‌ رو جم‌شید نامیده‌ شد. روایت‌ها و افسانه‌هایی‌ دیگر نیز در مورد نوروز وجود دارد كه‌ به‌ طور قاطع‌ بر آن‌ نمی‌‌توان‌ تأكید كرد. از جمله‌ آنكه‌ گفته‌اند: روزی‌ حضرت‌ سلیمان‌ انگشتر گمشده‌ خویش‌ را پیدا كرد. مردمان‌ شاد شدند و آن‌ روز را روز نو و نوروز خواندند؛ و نیز گفته ‌اند كه‌ حضرت‌ صادق (ع) نوروز را روزی‌ فرخنده‌ برای‌ طلب‌ حاجت‌ها دانسته‌اند، و نیز نظری‌ است‌ بر این كه‌ روز غدیر خم‌ مصادف‌ با اول‌ فروردین‌ بوده‌ و از همین‌ رو نوروز گفته‌ شده‌ و جشن‌ برپا كرده‌اند. البته‌ این‌ مورد به‌ لحاظ‌ تقویمی‌مطابقت‌ داده‌ نشده‌ است.
ایران‌ شناس‌ معروف‌ دانماركی، كریستن ‌سن‌ و برخی‌ دیگر از محققان‌ ایرانی‌ گفته‌ اند كه‌ جشن‌ نوروز ایرانی‌ متأثر از برخی‌ جشن‌های‌ كهن‌ ملل‌ قدیمتر است‌ و از جمله، آثاری‌ از زگموگ، جشن‌ بابلیان‌ - كه‌ خود متأثر از سومریان‌ نیز بوده‌ - در نوروز ایرانی‌ مشاهده‌ شده‌ است. اما به خوبی‌ پیداست‌ نوروز ایرانی‌ تجلی‌ فرهنگ‌ ایرانی‌ است‌ و دست‌كم‌ قرنهاست‌ كه‌ با آیین‌ و رسم‌ فرهنگ‌ ایرانی‌ برگزار می‌شود.


میر نوروز - عمونوروز


سخن‌ در پرده‌ می‌گویم‌ چو گل‌ از غنچه‌ بیرون‌ آی‌

كه‌ بیش‌ از پنج‌ روزی‌ نیست‌ حكم‌ میر نوروزی‌


در قدیم‌ كه‌ سرگرمی‌ها و امكانات‌ شادی ‌بخش‌ اندك‌ و محدود بود، در دوره‌ نوروزی، فردی‌ كه‌ به‌ او میر نوروز می‌‌گفتند جامه‌ای‌ رنگین‌ بر تن‌ می‌كرد، سوار چهارپایی‌ می‌‌شد، كیسه‌ و كوله ‌ای‌ برمی‌‌گرفت‌ و در كوچه‌ و بازار به‌ راه‌ می‌‌افتاد. با صدای‌ رسا سخنان‌ خنده‌ آور و شادی ‌آفرین‌ می‌‌گفت‌ و موجب‌ سرگرمی‌مردم‌ می‌‌شد. در هر خانه‌ ای‌ دمی‌می‌‌ایستاد و چیزی‌ دریافت‌ می‌‌كرد و هر آنچه‌ بود - نقل‌ و آجیل‌ و شیرینی‌ و... - در كیسه‌ خود می‌ریخت. می‌‌گفت‌ و می‌خندید و می‌خندانید و دل‌ها را شاد می‌‌كرد.
شاید پدیده‌ عمونوروز كه‌ به ویژه‌ در چند دهه‌ پیش‌ در ایران‌ معمول‌ بود شكلی‌ دیگر از همان‌ میر نوروز بوده‌ باشد. عمونوروز نیز با كلاه‌ و جامه ‌ای‌ رنگین‌ و دایره‌ای‌ زنگی‌ اما با رویی‌ سیاه ‌شده‌ از زغال‌ یا رنگ‌ در كوچه‌ و خیابان‌ به‌ راه‌ می‌‌افتاد و اشعار كوتاه‌ خنده‌آور می‌خواند و سعی‌ می‌‌كرد تا دل‌ مردم‌ شاد كند و خود نیز چیزی‌ بستاند و شاد شود. در حال‌ حاضر این‌ رسم‌ تا حد زیادی‌ منسوخ‌ شده‌ و كمتر مورد توجه‌ قرار دارد. اما نواختن‌ ساز و دهل‌ در آغاز نوروز در كوچه‌ها و محله‌های‌ قدیمی‌هنوز هرچند كم،‌ اما متداول‌ است.

 

سیزده ‌به ‌در


وقت‌ آن‌ است‌ كه‌ مردم‌ ره‌ صحراگیرند

خاصه‌ اكنون‌ كه‌ بهار آمد و فروردین‌ است‌. (حافظ‌)

در سیزدهمین‌ روز فروردین‌ كه‌ پایان‌ دوره‌ نوروزی‌ تلقی‌ می‌شود، مردم‌ در دشت‌ و بیابان‌ و در فضای‌ سبز بهاری‌ گرد می‌آیند و به‌ شادی‌ می‌‌پردازند. در این‌ روز پایانی‌ نیز چون‌ روزهای‌ دیگر عید، خوراكی‌ ویژه‌ همچون‌ آش‌ رشته‌ و دیگر خوراك‌های‌ سبزی‌دار می‌‌پزند. گندم‌هایی‌ را كه‌ برای‌ سفره‌ هفت‌ سین‌ رویانیده‌اند با خود به‌ صحرا می‌برند و با انداختن‌ آن‌ در جوی‌ و رود - و به‌ هر حال‌ بیرون‌ از خانه‌ - نحسی‌ سیزده‌ را كه‌ یا به‌ آن‌ معتقدند و یا بنا به‌ رسم‌ كهن، آن‌ را خوش ‌یمن‌ تلقی‌ نمی‌كنند از خود و خانواده‌ دور می‌سازند. بسیاری‌ از مردم‌ به‌ نحسی‌ عدد سیزده‌ نه ‌تنها اعتقادی‌ ندارند بلكه‌ در اساس، تأثیر عددی‌ خاص‌ را در سرنوشت‌ خود مؤثر نمی‌دانند، اما این‌ باور كه‌ در قدیم‌ عدد سیزده‌ را خوش ‌یمن‌ تلقی‌ نمی‌‌كرده‌اند شاید به‌ این‌ دلیل‌ باشد كه‌ در طالع ‌نمای‌ نجومی، قدما معتقد بودند كه‌ آسمان‌ دوازده‌ برج‌ دارد و هر تولدی‌ كه‌ صورت‌ می‌‌گیرد دارای‌ ستاره‌ای‌ در یكی‌ از دوازده‌ برج‌ است‌ و بنابر این كه‌ كدام‌ ستاره‌ در كدام‌ برج‌ قرار گرفته، طالع‌ و خوی‌ فرد متولد شده‌ شكل‌ می‌‌گیرد و خارج‌ از دوازده‌ برج‌ - كه‌ عدد سیزده‌ است - نابجا و نحس‌ به‌ شمار می‌‌آمده‌ است. در هر حال‌ اكنون‌ دیگر نحسی‌ عدد سیزده‌ مورد پذیرش‌ همگان‌ قرار ندارد و بیشتر جنبه‌ خرافی‌ دارد.


هفت ‌سین‌


با فرا رسیدن‌ سال‌ نو، سفره‌ مبارك‌ هفت ‌سین‌ را می‌‌گسترانیم؛ سفره‌ای‌ از هفت‌ گونه‌ گیاه‌ و دانه‌ و خوردنی‌ دلپذیر. آب‌ و آیینه، شمع‌ و چراغ، نقل‌ و نبات‌ و گل‌ و سبزه‌ در آن‌ می‌‌نهیم؛ كتاب‌ آسمانی‌ خود را می‌گشاییم‌ و در لحظه‌ حلول‌ سال‌ نو در برابر سفره‌ای‌ از بركت‌ الهی‌ و به‌ امید رونق‌ و بهبود و معیشتی‌ بهتر دست‌ به‌ دعا برمی‌داریم.
اما به راستی‌ چرا توجه‌ ویژه‌ به‌ «هفت ‌سین» است؟ ویژگی‌ عدد هفت‌ نسبت‌ به‌ سایر عددها چیست؟ حرف‌ سین‌ یا شین‌ یا هر حرفی‌ دیگر چه‌ مزیتی‌ بر حروف‌ دیگر دارد؟ آیا اعدادها و حروف‌ها می‌‌توانند در سرنوشت‌ انسان‌ مؤثر واقع‌ شوند؟ چرا در سفره‌ هفت‌ سین‌ نوروز سیب‌ و سركه، سماق‌ و سمنو، سبزی‌ و سبزه‌ و سنبل‌ می‌گذاریم؟
برخی‌ از محققان‌ معتقدند كه‌ پیش‌ از اسلام، در این‌ سفره‌ هفت‌ «شین» می‌‌گذاشته ‌اند، همچون‌ شمع‌ و شیرینی‌ و شیر، شربت‌ و شهد و شراب‌ و شاهدانه؛ و یا هفت‌ گیاه‌ چیده‌شده‌ سودمند به‌ صورت‌ هفت‌چین؛ و یا هفت‌ سینی‌ از خوردنی‌های‌ مطلوب. اما قرن‌هاست‌ كه‌ در سفره‌ عید هر ایرانی‌ هفت‌ گونه‌ خوردنی‌ و سبزه‌ كه‌ حرف‌ نخست‌ آن‌ سین‌ است‌ چیده‌ می‌‌شود و آن ‌چنان‌ كه‌ پیداست‌ سخن‌ بر سر حرف‌ سین‌ یا چین‌ یا شین‌ نیست، بلكه‌ محتوای‌ سینی‌ها یا ظروفی‌ كه‌ خوردنی‌ در آن‌ می‌‌نهند اهمیت‌ دارد و محتوای‌ ظرف‌ها نمادهایی‌ هستند در سفره‌ هفت‌ سین.
در هر حال‌ بیشتر توجه‌ به‌ عدد هفت‌ بوده‌ كه‌ خوش ‌یمن‌ و مبارك‌ و حتی‌ مقدس‌ تلقی‌ شده‌ است.

چرا «هفت» در سفره‌ هفت ‌سین‌

عدد هفت‌ كه‌ جمع‌ سه‌ و چهار است، نزد ریاضیدانان‌ به‌ سبب‌ شكل‌ هندسی‌ مثلث‌ و مربع‌ كه‌ اشكال‌ همگن‌ و كامل‌ به‌ شمار می‌آیند نمایانگر كمال‌ و به‌ شكلی‌ نمادین، به‌ مفهوم‌ كثرت‌ و تكامل‌ است. هنگامی‌كه‌ از عدد هفت، یا هفت‌ هزار و... سخن‌ گفته‌ می‌‌شود معنای‌ زیاد بودن‌ مد نظر است. در میان‌ اقوام‌ هند و اروپایی‌ و همچنین‌ هند و ایرانی‌ این‌ عدد خوش‌ یمن‌ و مبارك‌ تلقی‌ شده‌ و در اساس، نقش‌ این‌ عدد در فرهنگ‌ ملت‌ها نقشی‌ مثبت‌ است.
واقعیت‌های‌ طبیعی، مشاهده‌ها و تجربه‌های‌ مردم‌ در گذر زمان، نقش‌ ادیان‌ الهی‌ و باورهای‌ دینی‌ مردم‌ در توجه‌ ویژه‌ به‌ عدد هفت‌ بسیار اساسی‌ است‌ و از همین‌ روست‌ كه‌ قرن‌هاست‌ در آیین‌ها و رسم‌های‌ ایرانی‌ نیز این‌ عدد جایگاهی‌ ویژه‌ دارد. در چیدن‌ و آراستن‌ سفره‌ هفت‌سین‌ نیز نقش‌ این‌ عدد به خوبی‌ آشكار است.
نگاهی‌ گذرا به‌ واقعیت‌های‌ طبیعی، كتب‌ الهی، باورهای‌ مردم، هنر معماری، موسیقی، خط‌ و نیز ادبیات‌ ملل‌ نشان‌ می‌‌دهد كه‌ عدد هفت‌ تا چه‌ حد مورد توجه‌ ویژه‌ قرار دارد. در قرآن‌ كریم‌ و نیز نزد مسلمانان‌ ایرانی‌ عدد هفت‌ جدای‌ از سایر عددها مورد توجه‌ قرار دارد. در برخی‌ از آیه‌ها و سوره‌های‌ قرآن‌ از عدد هفت‌ نام‌ برده‌ شده‌ است‌ و نیز قرآن‌ را مشتمل‌ بر هفت‌ موضوع‌ دانسته‌اند. مناسك‌ حج‌ هفت‌ مرحله‌ دارد و نخستین‌ قاریان‌ نیز هفت‌ نفر بوده‌اند. در كتاب‌های‌ آسمانی‌ انجیل‌ و تورات، بارها و بارها این‌ عدد با تأكید تكرار شده‌ است. همچنین‌ نزد زرتشتیان‌ هفت‌ امشاسپند گرامی‌بوده‌ و در آیین‌ مهر هفت‌ اختر معتبر بوده‌ است. پیشینیان‌ ما نیز زمین‌ و آسمان‌ را دارای‌ هفت‌ طبقه‌ دانسته‌اند و به‌ زمین‌ هفت ‌اقلیم‌ می‌‌گفته‌اند كه‌ دارای‌ هفت‌ دریا بوده‌ است.
خلق‌ جهان‌ را در شش‌ مرحله‌ یا گاهنبار گفته‌ اند و در روز هفتم‌ كه‌ پایان‌ خلق‌ جهان‌ است‌ به‌ نیایش‌ و جشن‌ و سرور می‌پرداخته ‌اند؛ این‌ آیین‌ هنوز مشاهده‌ می‌شود و ادامه‌ دارد. حركت‌ و تغییر شكل‌ ماه‌ در چهار هفته، وجود خوشه‌ ستارگان‌ یا خواهران‌ هفتگانه‌ و همچنین‌ تكامل‌ جنین‌ در هفت ‌ماهگی، رویش‌ دندان‌ كودك‌ در هفت‌ ماهگی، تغییر تكاملی‌ نطفه‌ به‌ جوجه‌ پس‌ از سه‌ هفته‌ و... از مواردی‌ است‌ كه‌ در طبیعت‌ مورد مشاهده‌ و توجه‌ قرار گرفته ‌اند.
باورهای‌ ملت‌ها نیز نمایانگر توجه‌ به‌ عدد هفت‌ و نقش‌ آن‌ است. در قدیم‌ مصریان‌ به‌ هفت‌ ركن‌ قدرت‌ معتقد بودند؛ كلدانی‌ها هفت‌ طبقه‌ كمال‌ و بابلیان‌ هفت‌ طبقه‌ آسمان‌ را باور داشتند؛ یونانیان‌ به‌ هفت‌ خدا معتقد بودند؛ هندوان‌ خدایان‌ هفتگانه‌ «آدی‌تیا» را می‌‌پرستیدند؛ و رومیان‌ جشن‌ بزرگ‌ هفت‌ مادر یا «سپتی ‌ماترا» را برگزار می‌‌كردند. بسیاری‌ از ملت‌های‌ دیگر نیز متوجه‌ این‌ عدد بوده‌اند. همچنین‌ از عجایب‌ هفتگانه‌ جهان‌ نام‌ برده‌ شده‌ است. در موسیقی‌ سنتی‌ ایرانی‌ هفت‌ دستگاه، و در خط‌ هفت‌ شیوه‌ نگارش‌ تعیین‌ كرده‌اند. در هنر و ادبیات‌ نیز توجه‌ هنرمندان‌ و نویسندگان‌ به‌ عدد هفت‌ آشكار است.
در اساس‌ بین‌ اقوام‌ هند و اروپایی، و نیز ایرانیان‌ و هندوان، عدد هفت‌ خوش ‌یمن‌ و مبارك‌ تلقی‌ شده‌ است؛ و از همین‌ روست‌ كه‌ در فرهنگ‌ ایرانی‌ ما - كه‌ بنیانش‌ بر باورهای‌ دینی‌ استوار است‌ - در سفره‌ عید كه‌ سفره‌ای‌ دلپذیر و خوش ‌یمن‌ و سرشار از امید به‌ بهبودی‌ و رونق‌ بیشتر است، هفت‌ سین‌ چیده‌ می‌‌شود؛ به‌ این‌ امید كه‌ سال‌ نو پر بركت‌ و مبارك‌ باشد.

روزی‌ نو برای‌ نیایش‌ با آفریدگار
در بطن‌ جشن‌ها و آیین‌های‌ ملی‌ - مذهبی‌ ایرانی، ستایش‌ و نیایش‌ آفریدگار بزرگ‌ جهان‌ نهفته‌ است. نوروز نیز همواره‌ با سپاس‌ پروردگار همراه‌ بوده‌ است. ما نیز در این‌ خجسته‌ آیین‌ باستانی‌ دست‌ به‌ دعا برمی‌داریم‌ و با اندیشه‌ای‌ پاك‌ و دلی‌ روشن‌ می‌‌خوانیم: پروردگارا! در این‌ سال‌ نو دلهامان‌ پاك‌ ساز؛ از هر چه‌ خشم‌ و خشونت‌ و كینه‌ جویی‌ است؛ از تهمت‌ و غیبت‌ و دروغ؛ از خودخواهی‌ و خودپرستی‌ و خودبینی؛ از غرور و نیرنگ‌ و ریا و سخن‌چینی؛ از خرافات‌ و سحر و جادو؛ از بی ‌مهری، پیمان‌ شكنی، بدعهدی؛ از بی‌عدالتی‌ و بی‌انصافی؛ از حق‌ ستیزی‌ و نامردمی؛ از سستی‌ و كاهلی؛ از ستم‌ و ستمكاری؛ و از ناسپاسی‌ و وظیفه‌ ناشناسی.پروردگارا! در این‌ سال‌ نو دلهامان‌ سرشار ساز؛ از نور ایمان‌ و شور هستی؛ از نشاط، عشق‌ و مهر و محبت، درستی‌ و راستی؛ از بخشش‌ و گذشت‌ و دلنوازی؛ از خودشناسی‌ و خداشناسی‌ و پرهیزكاری؛ از وفا و صفا، صبر و شكیبایی؛ از انصاف‌ و عدالت‌ و حق‌پرستی؛ و از دانش‌ و خردمندی، از خویی‌ مردمی. پروردگارا! در این‌ سال‌ نو رنج‌ بیماری‌ و فقر از ما و تمامی‌نیك‌اندیشان‌ و پرهیزكاران‌ دور ساز و آسودگی‌ بهره‌مندی‌ از نعمت‌هایت‌ عطا فرما. مادران‌ و پدران‌ و عزیزان‌ ما را قرین‌ رحمت، و روحشان‌ شاد بدار و توفیق‌ عبادت‌ و بندگی‌ عنایت‌ فرما. ملت‌ ما و همه‌ مسلمانان‌ جهان‌ و مردمان‌ نیك‌ را از هر آنچه‌ بدی‌ و بلاست‌ دور فرما؛ و با نور الهی‌ دلهامان‌ روشن‌ بدار.

سازهای‌ ویژه‌ نوروز
در گذشته‌ رسم‌ بوده‌ است‌ كه‌ در نوروز گروهی‌ نوازنده‌ ساز می‌‌نواختند و با آهنگ‌های‌ شادمانه‌ فرا رسیدن‌ سال‌ نو را شادباش‌ می‌گفتند. سازهای‌ بادی‌ چون‌ سورنای، كرنای، بوق‌ و نیز سازهای‌ كوبه‌ای‌ چون‌ طبل‌ و دهل‌ آلات‌ موسیقی‌ آنان‌ بود.
واژه‌ «سور» به‌ معنی‌ جشن‌ و میهمانی‌ و «نای» همان‌ واژه‌ «نی» است‌ و سورنای‌ به‌ معنای‌ ساز بادی‌ جشن‌ و میهمانی‌ استفاده‌ شده‌ است. بوق‌ و كرنای‌ نیز در اصل‌ هنگام‌ آغاز نبرد یا حادثه ‌ای‌ نواخته‌ می‌‌شده‌ كه‌ به‌ مرور زمان‌ در كنار سازهای‌ بادی‌ دیگر در آغاز بهار و نوروز به‌ كار گرفته‌ شده‌ است. هنوز هم‌ در كوچه‌های‌ قدیمی‌شهرها طنین‌ دلپذیر و شادمانه‌ سازهای‌ بادی‌ و كوبه‌ ای‌ را می‌‌شنویم‌ كه‌ با آهنگ‌ و ریتم‌ خاصی‌ نواخته‌ می‌‌شوند و فرا رسیدن‌ نوروز و بهار را شادمانه‌ خبر می‌‌دهند؛ و چه‌ زیباست‌ اگر نواختن‌ این‌ سازها در این‌ گونه‌ مراسم‌ شادی‌بخش‌ مورد توجه‌ بیشتر قرار گیرد و این‌ رسم‌ دلپذیر بازسازی‌ و احیا گردد.

 

نوروز از نگاهی‌ دیگر
كسی‌ هست‌ كمی‌آن‌ سوتر از اینجا؛ مثل‌ من‌ و تو، مثل‌ ما. كسی‌ هست‌ كه‌ در این‌ عید مانده‌ است‌ تنهای‌ تنها. دستان‌ زحمتكش‌ او تهی‌ است‌ از زر و زور. چشمان‌ پر فروغش‌ شده‌ كم‌ نور. سفره‌اش‌ خالی‌ است. كودكانش‌ مانده ‌اند گرسنه، در سفره‌ عیدش‌ نه‌ از هفت‌ سین‌ خبری‌ است‌ و نه‌ از هیچ‌ حرفی‌ دیگر.
كسی‌ هست‌ ضعیف، بیمار، خسته‌ و دل‌ شكسته، بی ‌چیز و بخت ‌بسته. كسی‌ هست‌ مثل‌ من‌ و تو، مثل‌ ما؛ كمی‌آن‌ سوتر در شهر ما. دیوارهای‌ خانه ‌اش‌ فرسوده، گلیمش‌ مندرس، نفت‌ چراغش‌ رو به‌ پایان، مانده‌ بی ‌كس‌ و بی ‌سر و سامان.
كسی‌ هست‌ كه‌ نه‌ به‌ نوای‌ بلبل‌ می‌‌اندیشد و نه‌ به‌ شكوفه‌ و گل «تنها مانده‌ حیران» آه‌ كه‌ چه‌ دهد پاسخ‌ به‌ فرزندان!
كسی‌ هست‌ كمی‌آن‌ سوتر در فقرآباد «بی‌ چیز اما باز هم‌ امیدوار» او هم‌ از ماست. در این‌ نوروز تنهایش‌ نگذاریم. دستش‌ به‌

گرمی‌بگیریم‌ و دلش‌ شاد نماییم.

 

«نوروز» و «هفت» در شعر و ادب‌ فارسی‌
فردوسی‌ بنیانگذاری‌ نوروز را به‌ جمشید پادشاه‌ افسانه ‌ای‌ و اسطوره‌ای‌ اقوام‌ هند و ایرانی‌ نسبت‌ می‌دهد. به‌ جمشید بر گوهر افشاندند مر آن‌ روز را روز نو خواندند.
همچنین‌ فردوسی‌ در «شاهنامه» از هفت‌خوان‌ دشوار رستم، هفت‌خوان‌ اسفندیار و هفت‌ بزم‌ كسری‌ نوشین‌ روان‌ با بوذرجمهر شعر می‌سراید (هفت‌خوان‌ رستم: جنگ‌ رخش‌ با شیر، غلبه‌ تشنگی‌ بسیار بر رستم، جنگ‌ رستم‌ با اژدها، كشتن‌ زن‌ جادو، گرفتار شدن‌ اولاد به‌ دست‌ رستم، جنگ‌ رستم‌ و ارژنگ‌ دیو، و كشتن‌ رستم‌ دیو سپید را. هفت‌خوان‌ اسفندیار: كشتن‌ اسفندیار دو گرگ‌ را، كشتن‌ اسفندیار شیران‌ را، كشتن‌ اسفندیار اژدها را، كشتن‌ اسفندیار زن‌ جادو را، كشتن‌ اسفندیار سیمرغ‌ را، گذشتن‌ اسفندیار از برف، و گذشتن‌ اسفندیار از رود و كشتن‌ گرگسار را. بزم‌های‌ كسری‌ نوشین‌روان‌ با بوذرجمهر نیز هفت‌ داستان‌ پندآموز دارد). فردوسی‌ همچنین‌ داستان‌ «هفتواد» را می‌سراید.

مولوی‌ از «هفت‌ شهر عشق‌ عطار» می‌‌گوید:


هفت‌ شهر عشق‌ را عطار گشت‌

ما هنوز اندر خم‌ یك‌ كوچه‌ایم‌


و جامی‌هفت‌ مثنوی‌ می‌سراید («سلسله`الذهب»، «سلامان‌ و ابسال»، «تحفة`الابرار»، «سبحة`الابرار»، «یوسف‌ و زلیخا»، «لیلی‌ و مجنون» و «خردنامه»). نظامی‌نیز «هفت‌پیكر» را می‌‌سراید (چهارمین‌ منظومه‌ از «خمسه‌ نظامی» كه‌ داستانهایی‌ است‌ از بهرام‌ شاه‌ ساسانی، ازدواج‌ او با هفت‌ دختر هفت‌ پادشاه‌ در هفت‌ گنبد با هفت‌ داستان‌ از زبان‌ هفت‌ زن‌ او). در ادبیات‌ پارسی‌ از «هفت‌ گنج» خسروپرویز یاد شده‌ (گنج‌ عروس، گنج‌ بادآورد، گنج‌ افراسیاب، گنج‌ سوخته، گنج‌ خضراء، گنج‌ شادآورد و گنج‌ بارتیف). خیام‌ شاعر و ریاضیدان‌ بزرگ‌ «نوروزنامه» می‌سراید و شاعران‌ و نویسندگان‌ دیگر نیز متوجه‌ نوروز و عدد هفت‌ می‌شوند. حافظ‌ مژده‌ فرا رسیدن‌ بهار و نوروز را می‌‌دهد و عید را مبارك‌ می‌خواند؛ و بسیار نمونه‌های‌ دیگر كه‌ همه‌ نشان‌ از توجه‌ به‌ این‌ رسم‌ و آیین‌ خجسته‌ در ادبیات‌ فارسی‌ دارد.

ولادت امام حسن عسکری (ع)

  • ۱۰:۳۱ ب.ظ
اسلام> پيامبر و اهل بيت(ع)> امام حسن عسكرى(ع)

 

«شيعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِيَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاكِيَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَيَفْجُرُ لَهُمْ يَنابيعُ الْحَيَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّيرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»:

پيروان ما، گروه هاى نجات يابنده و فرقه هاى پاكى هستند كه حافظان [آيين] مايند، و ايشان در مقابل ستمكاران، سپر و كمككار ما [هستند]. به زودى چشمه هاى حيات [منجىِ بشريّت] بعد از گدازه توده هاى آتش! پيش از ظهور براى آنان خواهد جوشيد.

 

اخلاق

كتاب: سيره معصومان، ج 5، ص 249

نويسنده: سيد محسن امين

ترجمه: على حجتى كرمانى

احمد بن عبيدالله بن خاقان، چنان كه خواهد آمد، درباره امام حسن عسكرى (ع) گفته است : در سر من راى، هيچ يك از علويان را نديدم و نشناختم كه بمانند حسن بن على بن محمد بن رضا (ع) باشد. و در آرامش و وقار و پارسايى و نجابت و بزرگوارى در نزد خاندانش و سلطان و تمام بنى‏هاشم نام كسى را بهتر از او نشنيدم. آنان وى را بر سالخوردگان خود مقدم مى‏داشتند و نيز همواره بر اميران و وزيران و نويسندگان مردم عامى و معمولى مقدم داشته مى‏شد. از هيچ يك از بنى‏هاشم و نيز اميران و نويسندگان و قاضيان و فقيهان و ساير مردمان درباره وى نپرسيدم جز آن كه پى‏بردم آن حضرت در نزد مردم در غايت تجليل و تعظيم و در جايگاهى والا قرار دارد و همه درباره او به نيكى ياد مى‏كنند و او را بر اهل بيت و مشايخش مقدم مى‏دارند. هيچ كس از دوستان و دشمنان آن حضرت را نديدم جز آن كه به نيكويى درباره آن حضرت سخن مى‏گفتند و او را مى‏ستودند.

همچنين پدر احمد بن عبيدالله در اين باره گويد: اگر خلافت از خاندان بنى‏عباس بيرون شود هيچ كس از بنى‏هاشم را سزاوار خلافت نيست مگر حسن عسكرى (ع) . زيرا او با فضل و دانش و پارسايى و خويشتن‏دارى و زهد و عبادت و اخلاق پسنديده و نيكوييهايش استحقاق تصدى مقام خلافت را داراست.

 

پيامبر و اهل بيت(ع)> امام حسن عسكرى(ع) > شاگردان

شاگردان

كتاب: سيره معصومان، ج 5، ص 251

نويسنده: سيد محسن امين

ترجمه: على حجتى كرمانى

سمعانى در انساب نوشته است: ابومحمد احمد بن ابراهيم بن هاشم طوسى بلاذرى حافظ قرآن و واعظ، در مكه از امام اهل بيت ابومحمد حسن بن على بن محمد بن على بن موسى رضا (ع) روايت نقل كرده است.

ابن شهر آشوب در مناقب گويد: از ياران موثق او على بن جعفر قيم ابوالحسن (ع) و ابوهاشم داود بن قاسم جعفرى كه پنج تن از امامان را درك كرده بود، و داود بن ابوزيد نيشابورى و محمد بن على بن بلال و عبدالله بن جعفر حميرى قمى و ابوعمر و عثمان بن سعيد عمرى، زيات و سمان و اسحاق بن ربيع كوفى و ابوالقاسم جابر بن يزيد فارسى و ابراهيم بن عبيدالله بن ابراهيم نيشابورى و از وكلاى آن حضرت محمد بن احمد بن جعفر و جعفر بن سهيل صيقل، اين دو امامت پدر امام حسن عسكرى را نيز درك كرده بودند، و از اصحابش محمد بن حسن صفار و عبدوس عطا و سندى بن نيشابورى و ابوطالب حسن بن جعفر فأفاء و ابوالبخترى مودب ولد الحاج و دربان آن حضرت حسين بن روح نوبختى از آن حضرت روايت نقل كرده‏اند.

 

سلام> پيامبر و اهل بيت(ع)> امام حسن عسكرى(ع)


اوضاع سياسى - اجتماعى عصر امام عسكرى عليه السلام

كتاب: سيره پيشوايان ص 620

نويسنده: مهدى پيشوايى

چنانكه ديديم، خلفاى عباسى از هرگونه اعمال فشار و محدوديت نسبت‏به‏امامان دريغ نمى‏كردند و اين فشارها در عصر امام جواد و امام هادى و امام عسكرى در سامراء به اوج خود رسيد. شدت اين فشارها به قدرى بود كه سه پيشواى بزرگ شيعه كه در مركز حكومت آنها (سامراء) مى‏زيستند، با عمر كوتاهى جام شهادت نوشيدند: امام جواد در سن 25 سالگى، امام هادى در سن 41 سالگى و امام عسكرى در سن 28 سالگى كه جمعا 92 سال مى‏شود;و اين حاكى از شدت فشارها و صدمات رسيده بر آنها مى‏باشد. ولى در اين ميان، فشارها و محدوديتهاى زمان امام حسن عسكرى، به دو علت، از دو پيشواى ديگر بيشتر بود:

1-در زمان امام عسكرى-عليه السلام-شيعه به صورت يك قدرت عظيم در عراق در آمده بود و همه مردم مى‏دانستند كه اين گروه به خلفاى وقت معترض بوده و حكومت هيچ يك از عباسيان را مشروع و قانونى نمى‏داند، بلكه معتقد است امامت الهى در فرزندان على-عليه السلام-باقى است، و در آن زمان شخصيت ممتاز اين خانواده امام حسن عسكرى-عليه السلام-بود. گواه قدرت شيعيان، اعتراف «عبيد الله‏» ، وزير «معتمد» عباسى، به اين موضوع است. توضيح اينكه پس از شهادت حضرت عسكرى، برادرش جعفر «كذاب‏» نزد عبيد الله رفت و گفت: منصب برادرم را به من واگذار، من در برابر آن ساليانه بيست هزار دينار به تو مى‏دهم. وزير به او پرخاش كرد و گفت: احمق! خليفه آن قدر به روى كسانى كه پدر و برادر تو را امام مى‏دانند، شمشير كشيد تا بلكه بتواند آنان را از اين عقيده برگرداند، ولى نتوانست، و با تمام كوششهايى كه كرد توفيقى به دست نياورد، اينك اگر تو در نظر شيعيان امام باشى نيازى به خليفه و غير خليفه ندارى و اگر در نظر آنان چنين مقامى نداشته باشى، كوشش ما، در اين راه كوچكترين فايده‏اى نخواهد داشت. (1) -خاندان عباسى و پيروان آنان، طبق روايات و اخبار متواتر، مى‏دانستند مهدى موعود كه تار و مار كننده كليه حكومتهاى خود كامه است، از نسل حضرت عسكرى-عليه السلام-خواهد بود، به همين جهت پيوسته مراقب وضع زندگى او بودند تا بلكه بتواند فرزند او را به چنگ آورده و نابود كنند (همچون تلاش بيهوده فرعونيان براى نابودى موسى!) چنانكه در جريان شهادت امام توضيح خواهيم داد.

به دلائل يادشده در بالا، فشار و اختناق در مورد پيشواى يازدهم فوق العاده شديد بود و از هر طرف او را تحت كنترل و نظارت داشتند. حكومت عباسى به قدرى از نفوذ و موقعيت مهم اجتماعى امام نگران بود كه امام را ناگزير كرده بود هر هفته روزهاى دوشنبه و پنجشنبه در دربار حاضر شود. (2) (3) دربار عباسى به قدرى وحشت داشت كه به اين مقدار كفايت نكرد، بلكه «معتز» امام را بازداشت و زندانى كرد (4) و حتى به «سعيد حاجب‏» دستور داد امام را به سمت كوفه حركت داده و در راه او را به قتل برساند، ولى پس از سه روز، تركان، خود او را به هلاكت رساندند. (5)

پس از او «مهتدى‏» نيز امام را بازداشت و زندانى كرد و تصميم به قتل حضرت داشت كه خداوند مهلت نداد و تركان بر ضد او شوريدند و وى را به قتل رساندند. (6)

تدابير امنيتى امام عسكرى عليه السلام

علاوه بر آنچه گفتيم، اسناد و شواهد ديگرى در دست است كه از يك سو عمق شيطنت و وسعت نقشه‏هاى خائنانه دربار عباسى در مورد امام و يارانش را نشان مى‏دهد، و از سوى ديگر هشيارى و تدابير امنيتى امام را بخوبى جلوه‏گر مى‏سازد كه از آن جمله چند مورد ياد شده در زير را مى‏توان نام برد:

1- «ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى‏» (7) مى‏گويد: ما چند نفر در زندان بوديم‏كه «امام عسكرى‏» و برادرش «جعفر» را وارد زندان كردند. براى عرض ادب و خدمت، به سوى حضرت شتافتيم و گرد ايشان جمع شديم. در زندان، مردى «جمحى‏» (خ ل: عجمى) بود و ادعا مى‏كرد كه از علويان است. امام متوجه حضور وى شد و گفت: اگر در جمع شما فردى كه از شما نيست نمى‏بود، مى‏گفتم كى آزاد مى‏شويد. آنگاه به مرد «جمحى‏» اشاره كرد كه بيرون رود، و او بيرون رفت. سپس فرمود: اين مرد از شما نيست، از او برحذر باشيد، او گزارشى از آنچه گفته‏ايد براى خليفه تهيه كرده كه هم‏اكنون در ميان لباسهاى اوست. يكى از حاضران او را تفتيش كرد و گزارش را كه در لاى لباس پنهان كرده بود، كشف كرد، مطالب مهم و خطرناكى درباره ما نوشته بود. (8)

اين حادثه نشان مى‏دهد كه حتى در زندان هم براى كنترل امام و شيعيان، مامور مخفى گماشته بودند.

2-يكى از ياران امام بنام «احمد بن اسحاق‏» مى‏گويد: به حضور امام رسيدم و از او درخواست كردم كه چيزى بنويسد و من خط او را ببينم تا اگر نامه‏اى از او رسيد، خطش را بشناسم (و دشمن نتواند بنام امام نامه جعل كند) امام فرمود: خط من، گاهى با قلم باريك و گاهى با قلم پهن است، اگر چنين تفاوتى مشاهده كردى نگران نباش... (9)

3-يكى از ياران امام مى‏گويد: ما گروهى بوديم كه وارد سامراء شديم و مترصد روزى بوديم كه امام از منزل خارج شود تا بتوانيم او را در كوچه و خيابان ببينيم. در اين هنگام نامه‏اى به اين مضمون از طرف امام به ما رسيد: هيچ كدام برمن سلام نكنيد، هيچ كس از شما به سوى من اشاره نكند، زيرا براى شما خطر جانى دارد! (10)

4- «عبد العزيز بلخى‏» مى‏گويد: روزى در خيابان منتهى به بازار گوسفند فروشها نشسته بودم. ناگهان امام حسن عسكرى را ديدم كه به سوى دروازه شهر حركت مى‏كرد. در دلم گفتم: خوب است فرياد كنم كه: مردم! اين حجت‏خدا است، او را بشناسيد. ولى با خود گفتم در اين صورت مرا مى‏كشند! امام وقتى به كنار من رسيد و من به او نگريستم، انگشت‏سبابه را بر دهان گذاشت و اشاره كرد كه سكوت! من بسرعت پيش رفتم و بوسه بر پاهاى او زدم. فرمود: مواظب باش، اگر فاش كنى، هلاك مى‏شوى! شب آن روز به حضور امام رسيدم. فرمود: بايد رازدارى كنيد و گرنه كشته مى‏شويد، خود را به خطر نيندازيد. (11)

5-در زمان امام عسكرى-عليه السلام-شخصى از علويان به عزم كسب و كار از سامراء بيرون آمده و به سوى بلاد جبل (قسمتهاى كوهستانى غرب ايران تا همدان و قزوين) رفت. شخصى از دوستداران امام از مردم «حلوان‏» (پل ذهاب) به او برخورد كرد و پرسيد:

-از كجا آمده‏اى؟

-از سامراء.

-آيا فلان محله و فلان كوچه را مى‏شناسى؟

-آرى.

-از حسن بن على خبرى دارى؟

-نه.

-براى چه به جبل آمده‏اى؟

-براى كسب و كار.

-من پنجاه دينار دارم، آن را بگير و با هم به سامراء برويم و مرا به خانه حسن بن على (عسكرى) برسان. علوى پذيرفت و او را به خانه امام برد... (12)

اين ماجرا بخوبى نشان مى‏دهد كه به واسطه كنترل بسيار شديد حكومت، دسترسى به امام تا چه حد دشوار بوده است.

از طرف ديگر، مبلغى كه مرد حلوانى-در برابر راهنمايى او به خانه حضرت-به شخص علوى پرداخت، نشانه اهميت ديدار با امام در آن روزگار است، زيرا پنجاه دينار در آن زمان مبلغ قابل توجهى بوده است، چه، ارزش يك دينار در آن زمان را برخى از دانشمندان، معادل يك شتر دانسته‏اند (13) ، بنا بر اين پنجاه دينار از نظر قدرت خريد در آن زمان، مثل اين بوده است كه كسى در زمان ما، قيمت پنجاه شتر را بپردازد!

ابعاد هفتگانه فعاليت امام عسكرى عليه السلام

امام عسكرى، با وجود همه اين فشارها و كنترلها و مراقبتهاى بى وقفه حكومت عباسى، يك سلسله فعاليتهاى سياسى و اجتماعى و علمى در جهت‏حفظ اسلام و مبارزه با افكار ضد اسلامى انجام مى‏داد كه مى‏توان آنها را بدين گونه خلاصه كرد:

1-كوششهاى علمى در دفاع از آيين اسلام و رد اشكالها و شبهات مخالفان، و نيز تبيين انديشه صحيح اسلامى;

2-ايجاد شبكه ارتباطى با شيعيان مناطق مختلف از طريق تعيين نمايندگان‏و اعزام پيكها و ارسال پيامها;

3-فعاليتهاى سرى سياسى بر رغم تمامى كنترلها و مراقبتهاى حكومت عباسى;

4-حمايت و پشتيبانى مالى از شيعيان، بويژه ياران خاص خود;

5-تقويت و توجيه سياسى رجال و عناصر مهم شيعه در برابر مشكلات;

6-استفاده گسترده از آگاهى غيبى براى جلب منكران امامت و دلگرمى شيعيان;

7-آماده‏سازى شيعيان براى دوران غيبت فرزند خود امام دوازدهم.

اينك پيرامون هر كدام از اين فعاليتها، جداگانه توضيح مى‏دهيم:

1-كوششهاى علمى

گرچه امام عسكرى به حكم شرايط نامساعد و محدوديت‏بسيار شديدى كه حكومت عباسى برقرار كرده بود، موفق به گسترش دانش دامنه‏دار خود در سطح كل جامعه نشد، اما در عين حال، با همان فشار و خفقان شاگردانى تربيت كرد كه هر كدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان نقش مؤثرى داشتند.

«شيخ طوسى‏» -ره-تعداد شاگردان حضرت را متجاوز از صد نفر ثبت كرده است (14) كه در ميان آنان چهره‏هاى روشن، شخصيتهاى برجسته و مردان وارسته‏اى مانند: احمد بن اسحاق اشعرى قمى، ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى، عبد الله بن جعفر حميرى، ابو عمرو عثمان بن سعيد عمرى، على بن جعفر و محمد بن حسن صفار به چشم مى‏خورند كه شرح خدمات و كوششهاى آنان در اين كتاب نمى‏گنجدو زندگينامه پر افتخار و آموزنده آنان را مى‏توان در كتب رجال خواند.

علاوه بر تربيت اين شاگردان، گاهى چنان مشكلات و تنگناهايى براى مسلمانان پيش مى‏آمد كه جز حضرت عسكرى كسى از عهده حل آنها بر نمى‏آمد. امام در اين گونه مواقع، در پرتو علم امامت، با يك تدبير فوق العاده، بن بست را مى‏شكست و مشكل را حل مى‏كرد. براى اين مطلب مى‏توان دو نمونه ذكر كرد:

الف-اشتباه فيلسوف!

«ابن شهراشوب‏» مى‏نويسد: «اسحاق كندى‏» كه از فلاسفه اسلام و عرب به شمار مى‏رفت و در عراق اقامت داشت (15) ، كتابى تاليف نمود به نام «تناقضهاى قرآن‏» ! او مدتهاى زيادى در منزل نشسته و گوشه نشينى اختيار كرده و خود را به نگارش آن كتاب مشغول ساخته بود. روزى يكى از شاگردان او به محضر امام عسكرى-عليه السلام-شرفياب شد. هنگامى كه چشم حضرت به او افتاد، فرمود:

آيا در ميان شما مردى رشيد وجود ندارد كه گفته‏هاى استادتان «كندى‏» را پاسخ گويد؟ شاگرد عرض كرد: ما همگى از شاگردان او هستيم و نمى‏توانيم به اشتباه استاد اعتراض كنيم. امام فرمود: اگر مطالبى به شما تلقين و تفهيم شود مى‏توانيد آن را براى استاد خود نقل كنيد؟

شاگرد گفت: آرى.

امام فرمود:

از اينجا كه برگشتى به حضور استاد برو و با او به گرمى و محبت رفتار نماو سعى كن با او انس و الفت پيدا كنى. هنگامى كه كاملا انس و آشنايى به عمل آمد، به او بگو: مسئله‏اى براى من پيش آمده است كه غير از شما كسى شايستگى پاسخ آن را ندارد و آن مسئله اين است كه: آيا ممكن است گوينده قرآن از گفتار خود معانى‏اى غير از آنچه شما حدس مى‏زنيد اراده كرده باشد؟

او در پاسخ خواهد گفت: بلى، ممكن است چنين منظورى داشته باشد. در اين هنگام بگو: شما چه مى‏دانيد، شايد گوينده قرآن معانى ديگرى غير از آنچه شما حدس مى‏زنيد، اراده كرده باشد و شما الفاظ او را در غير معناى خود به كار برده‏ايد؟ امام در اينجا اضافه كرد: او آدم با هوشى است، طرح اين نكته كافى است كه او را متوجه اشتباه خود كند.

شاگرد به حضور استاد رسيد و طبق دستور امام رفتار نمود تا آنكه زمينه براى طرح مطلب مساعد گرديد. سپس سؤال امام را به اين نحو مطرح ساخت:

آيا ممكن است گوينده‏اى سخنى بگويد و از آن مطلبى اراده كند كه به ذهن خواننده نيايد؟ و به ديگر سخن: مقصود گوينده چيزى باشد مغاير با آنچه در ذهن مخاطب است؟ فيلسوف عراقى با كمال دقت‏به سؤال شاگرد گوش داد و گفت: سؤال خود را تكرار كن. شاگرد سؤال را تكرار نمود. استاد تاملى كرد و گفت: آرى، هيچ بعيد نيست، امكان دارد كه چيزى در ذهن گوينده سخن باشد كه به ذهن مخاطب نيايد و شنونده از ظاهر كلام گوينده چيزى بفهمد كه وى خلاف آن را اراده كرده باشد.

استاد كه مى‏دانست‏شاگرد او چنين سؤالى را از پيش خود نمى‏تواند مطرح نمايد و در حد انديشه او نيست، رو به شاگرد كرد و گفت: تو را قسم مى‏دهم كه حقيقت را به من بگويى، چنين سؤالى از كجا به فكر تو خطور كرد؟

شاگرد: چه ايرادى دارد كه چنين سؤالى به ذهن خود من آمده باشد؟ استاد: نه، تو هنوز زود است كه به چنين مسائلى رسيده باشى، به من بگو اين سؤال را از كجا ياد گرفته‏اى؟

شاگرد: حقيقت اين است كه، «ابو محمد» (امام حسن عسكرى-عليه السلام-) مرا با اين سؤال آشنا نمود.

استاد: اكنون واقع امر را گفتى. سپس افزود: چنين سؤالهايى تنها زيبنده اين خاندان است (آنان هستند كه مى‏توانند حقيقت را آشكار سازند) . (16)

آنگاه استاد با درك واقعيت و توجه به اشتباه خود، دستور داد آتشى روشن كردند و آنچه را كه به عقيده خود درباره «تناقضهاى قرآن‏» نوشته بود تماما سوزاند! (17)

ب-مشت راهب باز مى‏شود!

يك سال در سامراء قحطى سختى پيش آمد. «معتمد» ، خليفه وقت، فرمان داد مردم به نماز استسقاء (طلب باران) بروند. مردم سه روز پى در پى براى نماز به‏مصلا رفتند و ست‏به دعا برداشتند، ولى باران نيامد. روز چهارم «جاثليق‏» ، بزرگ اسقفان مسيحى، همراه مسيحيان و راهبان به صحرا رفت. يكى از راهبان هر وقت دست‏خود را به سوى آسمان بلند مى‏كرد بارانى درشت فرو مى‏باريد. روز بعد نيز جاثليق همان كار را كرد و آنقدر باران آمد كه ديگر مردم تقاضاى باران نداشتند، و همين امر موجب شگفت مردم و نيز شك و ترديد و تمايل به مسيحيت در ميان بسيارى از مسلمانان شد. اين وضع بر خليفه ناگوار آمد و ناگزير امام را كه زندانى بود، به دربار خواست و گفت: امت جدت را درياب كه گمراه شدند!

امام فرمود: از جاثليق و راهبان بخواه كه فردا سه شنبه به صحرا بروند.

خليفه گفت: مردم ديگر باران نمى‏خواهند، چون به قدر كافى باران آمده است، بنا بر اين به صحرا رفتن چه فايده‏اى دارد؟

امام فرمود: براى آنكه ان شاء الله تعالى شك و شبهه را برطرف سازم.

خليفه فرمان داد پيشواى مسيحيان همراه راهبان سه شنبه به صحرا رفتند. امام عسكرى-عليه السلام-نيز در ميان جمعيت عظيمى از مردم به صحرا آمد. آنگاه مسيحيان و راهبان براى طلب باران دست‏به سوى آسمان برداشتند. آسمان ابرى شد و باران آمد. امام فرمان داد دست راهب معينى را بگيرند و آنچه در ميان انگشتان اوست‏بيرون آورند. در ميان انگشتان او استخوان سياه فامى از استخوانهاى آدمى يافتند. امام استخوان را گرفت، در پارچه‏اى پيچيد و به راهب فرمود: اينك طلب باران كن! راهب اين بار نيز دست‏به آسمان برداشت، اما بعكس ابر كنار رفت و خورشيد نمايان شد! مردم شگفت زده شدند. خليفه از امام پرسيد:

اين استخوان چيست؟

امام فرمود: اين استخوان پيامبرى از پيامبران الهى است كه از قبور برخى پيامبران برداشته‏اند و استخوان هيچ پيامبرى ظاهر نمى‏گردد جز آنكه باران نازل‏مى‏شود. خليفه امام را تحسين كرد. استخوان را آزمودند، ديدند همان طور است كه امام مى‏فرمايد.

اين حادثه باعث‏شد كه امام از زندان آزاد شود و احترام او در افكار عمومى بالا رود. در اين هنگام امام از فرصت استفاده كرده و آزادى ياران خود را كه با آن حضرت در زندان بودند، از خليفه خواست و او نيز خواسته حضرت را به جا آورد. (18)

2-ايجاد شبكه ارتباطى با شيعيان

در زمان امام عسكرى-عليه السلام-تشيع در مناطق مختلف و شهرهاى متعددى گسترش و شيعيان در نقاط فراوانى تمركز يافته بودند. شهرها و مناطقى مانند: كوفه، بغداد، نيشابور، قم، آبه (آوه) ، مدائن، خراسان، يمن، رى، آذربايجان، سامراء، جرجان و بصره از پايگاههاى شيعيان به شمار مى‏رفتند. در ميان اين مناطق، به دلائلى، سامراء، كوفه، بغداد، قم و نيشابور از اهميت ويژه‏اى برخوردار بود. (19)

گستردگى و پراكندگى مراكز تجمع شيعيان، وجود سازمان ارتباطى منظمى را ايجاب مى‏كرد تا پيوند شيعيان را با حوزه امامت از يك سو، و ارتباط آنان را با همديگر از سوى دوم برقرار سازد، و از اين رهگذر، آنان را از نظر دينى و سياسى رهبرى و سازماندهى كند.

اين نياز، از زمان امام نهم احساس مى‏شد و چنانكه در سيره آن حضرت و امام دهم توضيح داديم، شبكه ارتباطى وكالت و نصب نمايندگان در مناطق گوناگون، به منظور برقرارى چنين سيستمى، از آن زمان به مورد اجراگذاشته مى‏شد.

اين برنامه در زمان امام عسكرى-عليه السلام-نيز تعقيب گرديد: به گواهى اسناد و شواهد تاريخى، امام عسكرى-عليه السلام-نمايندگانى از ميان چهره‏هاى درخشان و شخصيتهاى برجسته شيعيان، برگزيده، در مناطق متعدد منصوب كرده و با آنان در ارتباط بود و از اين طريق پيروان تشيع را در همه مناطق زير نظر داشت. از ميان اين نمايندگان، مى‏توان از «ابراهيم بن عبده‏» ، نماينده امام در «نيشابور» ، ياد كرد.

امام طى نامه مفصلى خطاب به «اسحاق بن اسماعيل‏» و شيعيان نيشابور، پس از توضيح نقش امامت در هدايت امت اسلامى، تشريح ضرورت و اهميت پيروى از امامان و هشدار از سرپيچى از فرمان امام نوشت:

«... اى اسحاق! تو فرستاده من نزد ابراهيم بن عبده هستى تا وى به آنچه من در نامه‏اى كه توسط محمد موسى نيشابورى فرستاده‏ام عمل كند. تو و همه كسانى كه در شهر تو هستند موظفيد بر اساس نامه مزبور عمل كنيد.

ابراهيم بن عبده اين نامه مرا براى همه بخواند تا جاى سؤال و ابهامى باقى نماند... درود و رحمت فراوان خدا بر ابراهيم بن عبده و بر تو و همه پيروان ما باد! همه كسانى كه از پيروان من و از مردم شهر تواند و اين نامه را بخوانند و كسانى كه در آن ناحيه از حق منحرف نشده‏اند، بايد حقوق مالى ما را به ابراهيم بن عبده بپردازند و او نيز بايد آن را به «رازى‏» (20) يا به كسى كه وى معرفى مى‏كند، تحويل بدهد، و اين دستور من است... » . (21) از اين نامه، علاوه بر موضوع جمع آورى وجوه مالى شيعيان كه اهميت‏بسزايى در تقويت و تحكيم وضع اقتصادى جبهه تشيع داشت، استفاده مى‏شود كه نمايندگان امام داراى سلسله مراتبى بودند و حوزه فعاليت هر كدام از آنان مشخص بود و وجوه جمع‏آورى شده مى‏بايست در نهايت‏به دست وكيل اصلى برسد و او به امام برساند.

امام، گويا براى تقويت و تثبيت موقعيت ابراهيم بن عبده و نيز براى روشن ساختن شعاع حوزه فعاليت او، طى نامه‏اى به «عبد الله بن حمدويه بيهقى‏» چنين نوشت:

«من ابراهيم بن عبده را براى دريافت‏حقوق مالى آن سامان و ناحيه شما منصوب كردم و او را وكيل امين و مورد اعتماد خويش نزد پيروان خود قرار دادم. تقوا در پيش گيريد و مراقب باشيد و وجوه مالى واجب را بپردازيد كه هيچ كس در ترك يا تاخير پرداخت آن معذور نيست... » (22)

گويا برخى از شيعيان در مورد اصالت‏خط و نامه امام درباره ابراهيم ايجاد شبهه و ترديد كرده احتمال داده بودند كه مجعول باشد، ازينرو امام طى نامه جداگانه‏اى نوشت:

«نامه‏اى كه درباره وكالت ابراهيم از ناحيه من-جهت دريافت‏حقوق مالى مربوط به من از شيعيان آن منطقه-رسيده، به خط خود من است... » (23)

يكى ديگر از نمايندگان امام «احمد بن اسحاق بن عبد الله قمى اشعرى‏» ، از ياران خاص امام و از شخصيتهاى بزرگ شيعى در قم، بود.

بعضى از دانشمندان علم رجال، از او به عنوان رابط بين قميها و امام و ازجمله اصحاب خاص آن حضرت ياد كرده‏اند. (24) اما دانشمندان ديگر، او را وكيل و نماينده امام دانسته‏اند (25) . از روايتى در «بحار الانوار» استفاده مى‏شود كه او نماينده امام در موقوفات قم بوده است. (26)

«محمد بن جرير طبرى‏» مى‏نويسد: احمد بن اسحاق قمى اشعرى، استاد شيخ صدوق، نماينده امام ابو محمد عسكرى بود. وقتى كه آن حضرت در گذشت، وكالت‏حضرت صاحب الزمان را به عهده گرفت. از طرف حضرت نامه‏هايى خطاب به او صادر مى‏شد، و او وجوه و حقوق مالى قم و اطراف آن را گرد آورى نموده و به امام مى‏رساند. (27) احمد بن اسحاق صد و شصت كيسه طلا و نقره را كه از شيعيان قم گرفته بود، به امام تسليم كرد (28) و اين، حجم چشمگير وجوه جمع‏آورى شده را نشان مى‏دهد.

«ابراهيم بن مهزيار» اهوازى، يكى ديگر از وكلاى امام بود. اموالى از بيت المال نزد او جمع‏آورى شده بود و موفق نشده بود به حضرت عسكرى تحويل دهد. پس از شهادت امام، هنگامى كه ابراهيم بيمار شد، به فرزندش محمد وصيت كرد كه آن اموال را به محضر حضرت صاحب الزمان برساند. او نيز اين ماموريت را انجام داد و به جاى پدرش به نمايندگى امام دوازدهم منصوب گرديد (29) . در راس سلسله مراتب وكلاى امام، «محمد بن عثمان عمرى‏» قرار داشت كه وكلاى ديگر، به وسيله او با امام در ارتباط بودند. آنان نوعا اموال و وجوه جمع‏آورى شده را به وى تحويل مى‏دادند و او به محضر امام مى‏رساند (30) .

پيكها و نامه‏ها

علاوه بر شبكه ارتباطى وكالت، امام از طريق اعزام پيكها نيز با شيعيان و پيروان خود ارتباط برقرار مى‏ساخت و از اين رهگذر مشكلات آنان را برطرف مى‏كرد. در اين زمينه، به عنوان نمونه، مى‏توان از فعاليتهاى «ابو الاديان‏» ، يكى از نزديكترين ياران امام ياد كرد (31) . او نامه‏ها و پيامهاى امام را به پيروان آن حضرت مى‏رساند، و متقابلا نامه‏ها، سؤالها، مشكلات، خمس و ديگر وجوه ارسالى شيعيان را دريافت نموده و در سامراء به محضر امام عسكرى مى‏رساند. آخرين ماموريت او را كه در روزهاى آخر حيات امام عسكرى رخ داد، در بخش جريان شهادت آن حضرت توضيح داد.

گذشته از پيكها، امام از طريق مكاتبه نيز با شيعيان ارتباط برقرار مى‏ساخت و از اين رهگذر آنان را زير چتر هدايت‏خويش قرار مى‏داد. نامه‏اى كه امام به «ابن بابويه‏» نوشته-و در بخش تقويت و توجيه سياسى عناصر مهم شيعه از آن يادخواهيم كرد-نمونه‏اى از اين نامه‏ها است (32) . از اين گذشته، امام دو نامه به شيعيان قم و آبه (آوه) نوشته است كه متن آنها در كتابهاى ما مضبوط است (33) . نامه‏هاى ديگرى نيز به مناسبتهاى ديگر از امام در دست است (34) . بر اساس روايتى، امام عسكرى بامداد روز هشتم ربيع الاول سال 260 ه، اندكى پيش از رحلت، نامه‏هاى فراوانى به مردم مدينه نوشت (35) .

3-فعاليتهاى سرى سياسى

امام عسكرى-عليه السلام-بر رغم تمامى محدوديتها و كنترلهايى كه از طرف دستگاه خلافت‏به عمل مى‏آمد، يك سلسله فعاليتهاى سرى سياسى را رهبرى مى‏كرد كه با گزينش شيوه‏هاى بسيار ظريف پنهانكارى، از چشم بيدار و مراقب جاسوسان دربار، بدور مى‏ماند. در اين زمينه نمونه‏هاى فراوانى به چشم مى‏خورد كه ذيلا دو مورد آن را از نظر خوانندگان محترم مى‏گذرانيم:

1- «عثمان بن سعيد عمرى‏» كه از نزديكترين و صميمى‏ترين ياران امام بود (36) ، زير پوشش روغن فروشى فعاليت مى‏كرد. شيعيان و پيروان حضرت عسكرى-عليه السلام-اموال و وجوهى را كه مى‏خواستند به امام تحويل دهند، به او مى‏رساندند و اوآنها را در ظرفها و مشكهاى روغن قرار داده و به حضور امام مى‏رساند (37) .

2- «داود بن اسود» ، خدمتگزار امام كه مامور هيزم كشى و گرم كردن حمام خانه حضرت عسكرى بود، مى‏گويد: روزى امام مرا خواست و چوب مدور و بلند و كلفتى مانند پايه در به من داد و فرمود: اين چوب را بگير و نزد «عثمان بن سعيد» ببر و به او بده. من چوب را گرفته روانه شدم. در راه به يك نفر سقا برخوردم. قاطر او راه مرا بست. سقا از من خواست‏حيوان را كنار بزنم. من چوب را بلند كردم و به قاطر زدم. چوب شكست و من وقتى محل شكستگى آن را نگاه كردم، چشمم به نامه‏هايى افتاد كه در داخل چوب بوده است! بسرعت چوب را زير بغل گرفته و برگشتم و سقا مرا به باد فحش و ناسزا گرفت...

وقتى به در خانه امام رسيدم، «عيسى‏» خدمتگزار امام كنار در به استقبالم آمد و گفت: آقا و سرورت مى‏گويد: چرا قاطر را زدى و چوب را شكستى؟ . گفتم: نمى‏دانستم داخل چوب چيست؟ . امام فرمود: چرا كارى مى‏كنى كه مجبور به عذر خواهى شوى؟ مبادا بعد از اين چنين كارى كنى، اگر شنيدى كسى به ما ناسزا (هم) مى‏گويد، راه خود را بگير و برو و با او مشاجره نكن. ما، در شهر بد و ديار بدى به سر مى‏بريم، تو فقط كار خود را بكن و بدان گزارش كارهايت‏به ما مى‏رسد (38) .

اين قضيه نشان مى‏دهد كه امام، اسناد، نامه‏ها و نوشته‏هايى را كه سرى بوده، در ميان چوب، جاسازى كرده و براى «عثمان بن سعيد» كه شخص بسيار مورد اعتماد و راز دارى بوده، فرستاده بوده و اين كار را به عهده مامور حمام كه كارش هيزم آوردن و چوب شكستن و امثال اينها بوده-و طبعا سوء ظن كسى را جلب نمى‏كرده‏واگذار كرده بوده است، ولى بر اثر بى‏احتياطى او، نزديك بوده اين راز فاش شود!

4-حمايت و پشتيبانى مالى از شيعيان

يكى ديگر از موضعگيريهاى امام عسكرى-عليه السلام-حمايت و پشتيبانى مالى از شيعيان، بويژه از ياران خاص و نزديك آن حضرت، بود. با يك مطالعه در زندگانى آن حضرت، اين مطلب بخوبى آشكار مى‏شود كه گاهى برخى از ياران امام، از تنگناى مالى، در محضر امام شكوه مى‏كردند و حضرت، گرفتارى مالى آنان را برطرف مى‏ساخت و گاه حتى پيش از آنكه اظهار كنند، امام مشكل آنان را بر طرف مى‏كرد. اين اقدام امام مانع از آن مى‏شد كه آنان زير فشار مالى، جذب دستگاه حكومت‏ستمگر عباسى شوند. در اين زمينه مى‏توان براى نمونه چند مورد زير را ياد كرد:

1- «ابو هاشم جعفرى‏» (39) مى‏گويد: از نظر مالى در مضيقه بودم. خواستم وضع خود را طى نامه‏اى به امام عسكرى-عليه السلام-بنويسم، ولى خجالت كشيدم و صرفنظر كردم. وقتى كه وارد منزل شدم، امام صد دينار براى من فرستاد و طى نامه‏اى نوشت: هر وقت احتياج داشتى، خجالت نكش، و پروا مكن، و از ما بخواه كه بخواست‏خدا به مقصود خود مى‏رسى (40) .

2- «على بن زيد علوى‏» مى‏گويد: امام عسكرى-عليه السلام-مبلغى پول به من‏داد و فرمود: با اين پول كنيزى بخر، زيرا كنيز تو مرده است. وقتى كه به منزل برگشتم، ديدم كنيز مرده است! (41)

3- «ابو هاشم جعفرى‏» مى‏گويد: نياز مالى خود را به اطلاع امام رساندم، امام كيسه‏اى حاوى حدود پانصد دينار به من داد و فرمود: ابو هاشم! اين را بگير و اگر كم است عذر ما را بپذير! (42)

4- «ابو طاهر بن بلال‏» يك سال به حج مشرف شد و در مراسم حج مشاهده كرد كه «على بن جعفر» (43) مبالغ هنگفتى انفاق كرد. وقتى كه از حج‏بازگشت، جريان را به امام گزارش كرد. امام در پاسخ نوشت: «قبلا دستور داده بوديم صد هزار دينار به وى بدهند، سپس مجددا بالغ بر همين مبلغ براى او حواله كرديم ولى او براى رعايت‏حال ما نپذيرفت‏» . بعد از اين جريان «على بن جعفر» به حضور امام شرفياب شد، به دستور حضرت سى هزار دينار به وى پرداخت گرديد. (44)

اين روايت نشان مى‏دهد كه «على بن جعفر» مبالغ درشتى در حجاز توزيع مى‏كرده است، و اگر چه مورد مصرف آنها در روايت معين نشده ولى حجم بزرگ پولها نشان مى‏دهد كه اين، يك برنامه وسيع و طراحى شده بوده و طبعا شيعيان نيازمندو شخصيتهاى بزرگ و برجسته و مبارز شيعه از آن برخوردار مى‏شده‏اند و اين برنامه با آگاهى و هدايت و حمايت مالى امام اجرا مى‏شده است.

البته پرداخت چنين مبلغهايى با توجه به محدوديت امام، نبايد موجب ترديد يا انكار گردد زيرا بر رغم آنكه فعاليتهاى اجتماعى و سياسى امام بشدت تحت كنترل حكومت عباسى بود، رقمهاى قابل توجهى از شيعيان مناطق مختلف، توسط نمايندگان امام به آن حضرت مى‏رسيد. مثلا تاريخ مى‏گويد: شخصى از «جرجان‏» به محضر امام رسيد و اموالى را كه شيعيان آن منطقه فرستاده بودند به پيشكار امام به نام «مبارك‏» تسليم كرد (45) ، يا شخصى كه از منطقه جبل (قسمتهاى كوهستانى ايران تا قزوين و همدان) با راهنمايى يك نفر علوى به حضور امام رسيده بود، چهار هزار دينار به امام تقديم كرد (46) ، يا چنانكه قبلا گفتيم، نماينده امام در قم (احمد بن اسحق) صد و شصت كيسه طلا و نقره كه از شيعيان آن شهر تحويل گرفته بود، به امام تسليم كرد (47) . غير از اينها اموال و وجوه قابل توجهى نيز توسط نمايندگان امام عسكرى-عليه السلام-جمع آورى شده بود كه تحويل آنها تا زمان شهادت حضرت به تاخير افتاد و طبعا به پيشگاه حضرت ولى عصر تقديم شد كه مى‏توان به عنوان نمونه از اموال فراوانى ياد كرد كه در اختيار «ابراهيم بن مهزيار» بوده و پس از مرگ او پسرش «محمد» به نماينده امام عصر تحويل داد (48) .

همچنين مى‏توان از هفتصد دينارى كه نزد يكى از اهالى جبل بوده (49) ، و نيز از پانصد دينارى كه در اختيار يكى ديگر از شيعيان بنام «عمران همدانى‏» بوده (50) ، نام برد.

5-تقويت و توجيه سياسى رجال و عناصر مهم شيعه

از جالبترين فعاليتهاى سياسى امام عسكرى-عليه السلام-تقويت و توجيه سياسى رجال مهم شيعه در برابر فشارها و سختيهاى مبارزات سياسى، در جهت‏حمايت از آرمانهاى بلند تشيع بود. از آنجا كه شخصيتهاى بزرگ شيعه در فشار بيشترى بودند، امام به تناسب مورد، هر يك از آنان را به نحوى دلگرم و راهنمايى مى‏كرد و روحيه آنان را بالا مى‏برد تا ميزان تحمل و صبر و آگاهى آنان در برابر فشارها، تنگناها و فقر و تنگدستيها فزونى يابد و بتوانند مسئوليت‏بزرگ اجتماعى و سياسى و وظايف دينى خود را بخوبى انجام دهند.

«محمد بن حسن بن ميمون‏» مى‏گويد: نامه‏اى به امام عسكرى-عليه السلام-نوشتم و از فقر و تنگدستى شكوه كردم، ولى بعدا پيش خود گفتم: مگر امام صادق-عليه السلام-نفرموده كه: فقر با ما بهتر از توانگرى با ديگران است، و كشته شدن با ما بهتر از زنده ماندن با دشمنان ما است.

امام در پاسخ نوشت:

هرگاه گناهان دوستان ما زياد شود، خداوند آنها را به فقر گرفتار مى‏كند و گاهى از بسيارى از گناهان آنان در مى‏گذرد. همچنان كه پيش خود گفته‏اى، فقر با ما بهتر از توانگرى با ديگران است. ما براى كسانى كه به ما پناهنده شوند، پناهگاهيم، و براى كسانى كه از ما هدايت‏بجويند، نوريم. ما نگهدار كسانى هستيم كه (براى نجات از گمراهى) به ما متوسل مى‏شوند. هر كس ما را دوست‏بدارد، در رتبه بلند (تقرب به خدا) با ماست، و كسى كه پيرو راه ما نباشد، به سوى آتش خواهد رفت. (51) نمونه ديگر در اين زمينه نامه‏اى است كه امام عسكرى-عليه السلام-به «على بن حسين بن بابويه قمى‏» ، يكى از فقهاى بزرگ شيعه، نوشته است. امام در اين نامه پس از ذكر يك سلسله توصيه‏ها و رهنمودهاى لازم، چنين يادآورى مى‏كند: صبر كن و منتظر فرج باش كه پيامبر فرموده است: برترين اعمال امت من انتظار فرج است.

شيعيان ما پيوسته در غم و اندوه خواهند بود تا فرزندم (امام دوازدهم) ظاهر شود;همان كسى كه پيامبر بشارت داده كه زمين را از قسط و عدل پر خواهد ساخت، همچنانكه از ظلم و جور پر شده باشد.

اى بزرگمرد و مورد اعتماد و فقيه من! صبر كن و شيعيان مرا به صبر فرمان بده! زمين از آن خداست و هر كسى از بندگانش را كه بخواهد، وارث (حاكم) آن قرار مى‏دهد. فرجام نيكو، تنها از آن پرهيزگاران است. سلام و رحمت‏خدا و بركات او بر تو و بر همه شيعيان باد! (52)

6-استفاده گسترده از آگاهى غيبى

مى‏دانيم كه امامان، در پرتو ارتباط با پروردگار جهان، از آگاهى غيبى‏برخوردار بودند و در مواردى كه اساس حقانيت اسلام يا مصالح عالى امت اسلامى (همچون مشروعيت امامت آنان) در معرض خطر قرار مى‏گرفت، از اين آگاهى به صورت «ابزار» هدايت استفاده مى‏كردند. پيشگوييها و گزارشهاى غيبى امامان، بخش مهمى از زندگينامه آنان را تشكيل مى‏دهد، اما با يك مطالعه در زندگانى امام عسكرى چنين به نظر مى‏رسد كه: آن حضرت بيش از امامان ديگر آگاهى غيبى خود را آشكار مى‏ساخته است.

بر اساس تحقيق يكى از دانشمندان معاصر، از كرامات و گزارشهاى غيبى و اقدامات خارق العاده امام عسكرى-عليه السلام-، «قطب راوندى‏» در كتاب «خرائج‏» جمعا چهل مورد، «سيد بحرانى‏» در «مدينة المعاجز» صد و سى و چهار مورد، «شيخ حر عاملى‏» در «اثبات الهداة‏» صد و سى و شش مورد، و «علامه مجلسى‏» در «بحار-الانوار» هشتاد و يك مورد را ثبت كرده‏اند (53) و اين، بخوبى روشنگر فزونى بروز كرامات و گزارشهاى غيبى از ناحيه آن حضرت مى‏باشد.

به نظر مى‏رسد علت اين امر شرائط نامساعد و جو پراختناقى بود كه امام يازدهم و پدرش امام هادى در آن زندگى مى‏كردند;زيرا از وقتى كه امام هادى از سر اجبار به سامراء منتقل گرديد-به شرحى كه در سيره آن حضرت گفتيم-بشدت تحت مراقبت و كنترل بود، ازينرو امكان معرفى فرزندش «حسن‏» به عموم شيعيان به عنوان امام بعدى وجود نداشت و اصولا اين كار، حيات او را از ناحيه حكومت وقت در معرض خطر جدى قرار مى‏داد. به همين جهت كار معرفى امام عسكرى-عليه السلام-به شيعيان و گواه گرفتن آنان در اين باب، در ماههاى پايانى عمر امام هادى-عليه السلام-صورت گرفت، (54) به طورى كه هنگام رحلت آن حضرت هنوز بسيارى از شيعيان‏از امامت‏حضرت «حسن عسكرى‏» آگاهى نداشتند. (55)

گويا عامل ديگرى نيز در اين زمينه بى‏تاثير نبوده و آن اعتقاد گروهى از شيعيان به امامت «محمد بن على‏» ، برادر حضرت عسكرى، در زمان حيات امام هادى بوده است. اين گروه بر اساس همين پندار او را در محضر امام هادى احترام مى‏كردند، ولى حضرت با اين پندار مبارزه مى‏كرد و آنان را به امامت فرزندش حسن راهنمايى مى‏نمود.

پس از شهادت حضرت هادى گروهى از خيانتكاران و نادانان، همچون «ابن ماهويه‏» ، اين پندار را دستاويز قرار داده و به اغواى مردم و منحرف ساختن افكار از امامت‏حضرت عسكرى پرداختند.

اين عوامل دست‏به دست هم داده و موجب شك و ترديد گروهى از شيعيان در امامت آن حضرت در آغاز كار گرديده بود، چنانكه برخى از آنان در صدد آزمايش امام بر مى‏آمدند (56) و برخى ديگر در اين زمينه با امام مكاتبه مى‏كردند (57) . اين تزلزلها و ترديدها به حدى بود كه امام در پاسخ گروهى از شيعيان در اين زمينه با آزردگى و رنجش فراوانى نوشت:

«هيچ يك از پدرانم، مانند من، گرفتار شك و تزلزل شيعيان در امر امامت نشده‏اند... » (58)

امام عسكرى براى زدودن زنگار اين شكها و ترديدها، و نيز گاه براى حفظ ياران خود از خطر، و يا دلگرمى آنان، و يا هدايت گمراهان، ناگزير مى‏شد پرده‏هاى حجاب را كنار زده، از آن سوى جهان ظاهر، خبر دهد، و اين، از مؤثرترين شيوه-هاى جلب مخالفان و تقويت ايمان شيعيان بود.

«ابو هاشم جعفرى‏» كه قبلا گفتيم يكى از نزديكترين ياران امام بود، مى‏گويد: هر وقت‏به حضور امام عسكرى-عليه السلام-مى‏رسيدم، برهان و نشانه تازه‏اى بر امامت او مشاهده مى‏كردم (59) .

اينك كه انگيزه‏هاى امام در اين زمينه روشن گرديد، چند نمونه از پيشگوييهاى غيبى امام عسكرى-عليه السلام-را از نظر خوانندگان گرامى مى‏گذرانيم:

1- «محمد بن على سمرى‏» كه يكى از نزديكترين و صميمى‏ترين ياران امام بود، مى‏گويد: حضرت عسكرى-عليه السلام-طى نامه‏اى به من نوشت: «فتنه‏اى براى شما پيش خواهد آمد، آماده باشيد» .

بعد از سه روز در ميان افراد بنى هاشم اختلافى روى داد. به امام نوشتم: آيا اين همان فتنه است؟ حضرت پاسخ داد: «اين، آن نيست! مواظب باشيد! » . چند روز بعد «معتز» كشته شد! (60)

2-امام حدود بيست روز پيش از قتل «معتز» به «اسحاق بن جعفر زبيرى‏» نوشت: در خانه خود بمان، حادثه مهمى اتفاق خواهد افتاد! وى مى‏گويد: پس از آنكه «بريحه‏» كشته شد، به محضر امام نوشتم: حادثه‏اى كه گفته بوديد، رخ داد، اينك چه كار كنم؟ امام پاسخ داد: حادثه‏اى كه گفتم، حادثه ديگرى است! طولى نكشيد «معتز» كشته شد! (61) - «محمد بن حمزه سروى‏» مى‏گويد: توسط «ابو هاشم جعفرى‏» كه از نزديكترين ياران حضرت عسكرى-عليه السلام-بود، نامه‏اى به آن حضرت نوشتم و در خواست كردم دعائى در حق من بكند تا توانگر شوم. امام به خط خود جواب داد: مژده باد بر تو! خداوند به اين زودى تو را بى‏نياز گردانيد. پسر عموى تو «يحيى بن حمزه‏» درگذشت و وارثى ندارد، دارايى او كه صد هزار درهم است‏بزودى به دست تو خواهد رسيد. (62)

4- «ابو هاشم جعفرى‏» مى‏گويد: زندانى بودم. از فشار زندان و سنگينى غل و زنجير به حضرت شكايت كردم. امام در پاسخ نوشت: امروز نماز ظهر را در منزل خود خواهى خواند. طولى نكشيد از زندان خلاص شدم و نماز را در منزل خواندم! (63)

5- «احمد بن محمد» مى‏گويد: موقعى كه «مهتدى‏» ، خليفه عباسى، شروع به كشتار «موالى‏» كرد، طى نامه‏اى به حضرت عسكرى-عليه السلام-نوشتم: شكر خدا كه خليفه گرفتارى پيدا كرده و فرصت مزاحمت‏به شما را ندارد، شنيده‏ام شما را تهديد مى‏كرده و مى‏گفته: «بايد اينها را از روى زمين بردارم‏» .

امام در پاسخ با خط خود نوشت: عمر او كوتاهتر از آن خواهد بود كه اين تهديدها را عملى كند. از امروز بشمار، در روز ششم با خوارى و خفت كشته خواهد شد. شش روز بعد، همان گونه كه امام پيشگويى كرده بود، مهتدى به قتل رسيد. (64) - «جعفر بن محمد قلانسى‏» مى‏گويد: برادرم محمد كه همسرش آبستن بود، نامه‏اى به حضرت عسكرى-عليه السلام-نوشت و خواهش كرد كه حضرت دعا كند زايمان همسرش بى‏خطر، و نوزاد او پسر باشد. امام در پاسخ نوشت: خداوند فرزند پسر به تو عنايت مى‏كند، و «محمد» و «عبد الرحمن‏» دو اسم خوبى هستند. آن زن پسر آنهم دو قلو زاييد، يكى را محمد و ديگرى را عبد الرحمن نام نهادند. (65)

7- «محمد بن عياش‏» مى‏گويد: چند نفر بوديم كه در مورد كرامات امام عسكرى-عليه السلام-با هم گفتگو مى‏كرديم. فردى ناصبى (دشمن اهل بيت) گفت: من نوشته‏اى بدون مركب براى او مى‏نويسم، اگر آن را پاسخ داد، مى‏پذيرم كه او بر حق است.

ما مسائل خود را نوشتيم. ناصبى نيز بدون مركب روى برگه‏اى كه مطلب خود را نوشت و آن را با نامه‏ها به خدمت امام فرستاديم. حضرت پاسخ سؤالهاى ما را مرقوم فرمود و روى برگه مربوط به ناصبى، اسم او و اسم پدرش را نوشت! . ناصبى چون آن را ديد از هوش رفت، و چون به هوش آمد، حقانيت‏حضرت را تصديق كرد و در زمره شيعيان قرار گرفت. (66)

8- «اسماعيل بن محمد» مى‏گويد: بر در خانه امام عسكرى-عليه السلام-نشستم. وقتى امام بيرون آمد، جلو رفتم و از فقر و نيازمندى خويش شكوه كردم و سوگند خوردم كه حتى يك درهم ندارم!

امام فرمود: سوگند ياد مى‏كنى، در صورتى كه دويست دينار در خاك پنهان كرده‏اى؟ ! آنگاه افزود: اين را براى آن نگفتم كه به تو عطائى نكنم، و آنگاه رو به غلام خود كرد و فرمود: آنچه همراه دارى به او بده. غلام صد دينار به من داد. خداى‏متعال را سپاس گفتم و بازگشتم.

حضرت فرمود: مى‏ترسم آن دويست دينار را، در وقتى كه بسيار نيازمند آن هستى، از دست‏بدهى. من سراغ دينارها رفتم و آنها را در جاى خود يافتم. جايشان را عوض كردم و طورى پنهان ساختم كه هيچ كس مطلع نشود. از اين قضيه مدتى گذشت. به دينارها نيازمند شدم. سراغ آنها رفتم چيزى نيافتم و اين امر بر من بسيار گران آمد. بعدا فهميدم پسرم جاى آنها را يافته و دينارها را برداشته و برده است! در نتيجه چيزى از آنها به دست من نرسيد و همان طور شد كه امام فرموده بود! (67)

9-شخصى بنام «حلبى‏» مى‏گويد: در سامراء گرد آمده بوديم و منتظر خروج ابو محمد (امام عسكرى-عليه السلام-) از خانه بوديم تا او را از نزديك ببينيم. در اين هنگام نامه‏اى از حضرت دريافت كرديم كه در آن نوشته بود: «هشدار كه هيچ كس بر من سلام نكند و كسى با دست، به سوى من اشاره نكند، در غير اين صورت جانتان به خطر خواهد افتاد! » در كنار من جوانى ايستاده بود، به او گفتم: از كجايى؟ گفت: از مدينه. گفتم: اينجا چه مى‏كنى؟ گفت: درباره امامت «ابو محمد» -عليه السلام-اختلافى پيش آمده است، آمده‏ام تا او را ببينم و سخنى از او بشنوم يا نشانه‏اى ببينم تا دلم آرام گيرد، من از نوادگان «ابوذر غفارى‏» (68) هستم. در اين هنگام امام حسن-عليه السلام-همراه خادمش بيرون آمد. وقتى كه روبروى ما رسيد، به جوانى كه در كنار من بود، نگريست و فرمود: آيا تو غفارى هستى؟ جوان پاسخ داد: آرى. امام فرمود: مادرت «حمدويه‏» چه مى‏كند؟ جوان پاسخ داد: خوب است. امام پس از اين سخنان كوتاه از كنار ما گذشت. رو به جوان كردم و گفتم: آيا او را قبلا ديده بودى؟ پاسخ داد: خير. گفتم: آيا همين تو را كافى است؟ گفت: كمتر از اين نيز كافى بود! (69)

10-جعفر بن محمد مى‏گويد: امام عسكرى-عليه السلام-در راه حركت مى‏كرد و ما در ركاب او بوديم. من آرزو داشتم كه داراى فرزندى شوم، در دلم گفتم: اى ابا محمد (عسكرى) آيا من صاحب فرزندى خواهم شد؟ در اين هنگام امام نگاهى به من كرد و با سر اشاره كرد كه: آرى. در دلم گفتم: پسر خواهد شد؟ حضرت با سر اشاره كرد كه: نه! چندى بعد خدا فرزند دخترى به ما داد! (70)

11-على بن محمد بن زياد مى‏گويد: نامه‏اى از طرف حضرت به من رسيد كه: خطرى تو را تهديد مى‏كند، از خانه خارج نشو. در آن روزها يك گرفتارى براى من پيش آمد كه از آن وحشت كردم، نامه‏اى به امام نوشتم و پرسيدم كه: اين همان خطر است؟ امام در پاسخ نوشت: خطرى كه گفتيم از اين بدتر خواهد بود. طولى نكشيد بخاطر «جعفر بن محمود» تحت تعقيب قرار گرفتم، و از طرف حكومت‏براى دستگيركننده من صد هزار درهم جايزه اعلام گرديد! (71)

7-آماده‏سازى شيعيان براى دوران غيبت

از آنجا كه غائب شدن امام و رهبر هر جمعيتى، يك حادثه غير طبيعى و نامانوس است و باور كردن آن و نيز تحمل مشكلات ناشى از آن براى نوع مردم دشوار مى‏باشد، پيامبر اسلام و امامان پيشين بتدريج مردم را با اين موضوع آشنا ساخته و افكار را براى پذيرش آن آماده مى‏كردند.

اين تلاش در عصر امام هادى-عليه السلام-و امام عسكرى-عليه السلام-كه زمان‏غيبت نزديك مى‏شد، به صورت محسوسترى به چشم مى‏خورد. چنانكه در زندگانى امام هادى ديديم، آن حضرت اقدامات خود را نوعا توسط نمايندگان انجام مى‏داد و كمتر شخصا با افراد تماس مى‏گرفت.

اين معنا در زمان امام عسكرى-عليه السلام-جلوه بيشترى يافت;زيرا امام از يك طرف، با وجود تاكيد بر تولد حضرت مهدى-عليه السلام-او را تنها به شيعيان خاص و بسيار نزديك نشان مى‏داد و از طرف ديگر تماس مستقيم شيعيان با خود آن حضرت روز بروز محدودتر و كمتر مى‏شد، به طورى كه حتى در خود شهر سامراء به مراجعات و مسائل شيعيان از طريق نامه يا توسط نمايندگان خويش پاسخ مى‏داد و بدين ترتيب آنان را براى تحمل اوضاع و شرائط و تكاليف عصر غيبت و ارتباط غير مستقيم با امام آماده مى‏ساخت، و چنانكه خواهيم ديد اين همان روشى است كه بعدا امام دوازدهم در زمان غيبت صغرى در پيش گرفت و شيعيان را بتدريج‏براى دوران غيبت كبرى آماده ساخت.

اشاره كرديم كه گاهى برخى از شيعيان خاص، موفق به ديدار حضرت مهدى-عليه السلام-مى‏شدند، اينك در اينجا به عنوان نمونه يك مورد از اين ديدارها را مى‏آوريم:

پيشگويى غيبت مهدى (عج)

«احمد بن اسحاق‏»، يكى از ياران خاص و گرانقدر امام عسكرى-عليه السلام-، مى‏گويد: به حضور امام عسكرى-عليه السلام-رسيدم مى‏خواستم درباره امام بعد از او بپرسم، حضرت پيش از سؤال من فرمود:

اى «احمد بن اسحاق‏» ! خداوند از زمانى كه آدم را آفريده تا روز رستاخيز، هرگز زمين را از «حجت‏» خالى نگذاشته و نمى‏گذارد. خداوند از بركت‏وجود «حجت‏» خود در زمين، بلا را از مردم جهان دفع مى‏كند و باران مى‏فرستد و بركات نهفته در دل زمين را آشكار مى‏سازد.

عرض كردم: پيشوا و امام بعد از شما كيست؟ حضرت بسرعت‏برخاست و به اطاق ديگر رفت و طولى نكشيد كه برگشت، در حالى كه پسر بچه‏اى را كه حدود سه سال داشت و رخسارش همچون ماه شب چهارده مى‏درخشيد به دوش گرفته بود.

فرمود: «احمد بن اسحاق‏» ! اگر پيش خدا و امامان محترم نبودى، اين پسرم را به تو نشان نمى‏دادم، او همنام و هم كنيه رسول خداست، زمين را پر از عدل و داد مى‏كند چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد. او در ميان اين امت (از نظر طول غيبت) همچون «خضر» و «ذوالقرنين‏» است، او غيبتى خواهد داشت كه (در اثر طولانى بودن آن) بسيارى به شك خواهند افتاد و تنها كسانى كه خداوند آنان را در اعتقاد به امامت او ثابت نگه داشته و توفيق دعا جهت تعجيل قيام و ظهور او مى‏بخشد، از گمراهى نجات مى‏يابند... (72)

پى‏نوشتها:

1) على بن عيسى الاربلى، كشف الغمة، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، 1381 ه. ق، ج 3، ص 197-ابن شهراشوب، مناقب آل ابي طالب، قم، كتابفروشى مصطفوى، ج 4، ص 422-كلينى، اصول كافى، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه. ق، ج 1، ص 503-شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبة بصيرتى، ص 338-طبرسى، اعلام الورى، ط 3، دار الكتب الاسلامية، ص 376-فتال نيشابورى، روضة الواعظين، ط 1، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1406 ه. ق، ص 274-سيد محسن امين، اعيان الشيعة، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، 1403 ه. ق، ج 2، ص 43.

2) ابن شهر اشوب، مناقب آل ابي طالب، قم، كتابفروشى مصطفوى، ج 4، ص 434-محمد بن جرير طبرى، دلائل الامامة، ط 3، قم، منشورات الرضي، 1363 ه. ش، ص 226-مجلسى، بحار الانوار، ط 2، تهران، المكتبة الاسلامية، 1395 ه. ق، ج 50، ص 251. البته، بر رغم نيت پليد خليفه، هر بار امام رفت و آمد مى‏كرد، هزاران نفر جمعيت مشتاق، در مسير حركت امام اجتماع مى‏كردند، و آن چنان غلغله شادى به راه افكنده و ابراز احساسات مى‏كردند كه از كثرت جمعيت، راهها بند مى‏آمد و عبور و مرور قطع مى‏شد، و به محض آنكه حضرت را مشاهده مى‏كردند سر و صدا خاموش مى‏شد و براى حضرت راه باز مى‏كردند، و پس از عبور امام، وضع به حال طبيعى بر مى‏گشت (ر. ك به: سه ماخذ ياد شده و نيز غيبة شيخ طوسى، تهران، مكتبة نينوى الحديثة، ص 29) .

3) در اينجا ممكن است اين سؤال پيش آيد كه با وجود ضعف و تزلزل دستگاه خلافت، و تسلط تركان و موالى بر امور مملكت، چگونه فشار و اختناق در مورد امام به همان شدت ادامه داشت؟

در پاسخ بايد گفت: اگر نگرانى از ناحيه قدرت معنوى امام، منحصر به شخص خليفه يا اطرافيان او بود، كار سهل بود و امام مى‏توانست از راههاى گوناگون، به فعاليت‏سرى بپردازد، ولى اين بيم و نگرانى بر يك طيف وسيع سياسى سايه افكنده بود كه خليفه هم جزئى از آن بود، و اين طيف بقيه سردمداران و همه كسانى را نيز كه به نحوى با حكومت، منافع مشترك داشتند، شامل مى‏شد، به همين جهت مخالفت و اعمال فشار و محدوديت در مورد امام، ويژگى اصلى خط حاكم بر كشور محسوب مى‏شد و حتى با قتل خليفه‏اى، و جايگزينى خليفه‏اى ديگر تغيير نمى‏يافت!

4) مجلسى، بحار الانوار، ج 50، ص 311.

5) مجلسى، همان ماخذ، ص 313.

6) شيخ طوسى، كتاب الغيبة، تهران، مكتبة نينوى الحديثة، ص 134.

7) ابو هاشم جعفرى از نسل جعفر طيار (سمعانى، الانساب، ج 1، ص 67) و اهل بغداد بود و از چهره‏هاى بسيار درخشان و گرانمايه شيعه و از ياران بسيار صميمى امام جواد و امام هادى و امام عسكرى-عليهم السلام-به شمار مى‏رفت و نزد آنان مقام و منزلت والايى داشت (محمد تقى شوشترى، قاموس الرجال، ج 4، ص 255-258) او كه مردى آزاده و شجاع و بى باك بود، در سال 252 ه در بغداد باز داشت، و به زندان سامراء منتقل گرديد (خطيب، تاريخ بغداد، ج 8، ص 369-سمعانى، الانساب، ج 2، ص 67) .

به گفته شيخ طوسى، زندانى شدن او و همراهانش، با قتل «عبد الله بن محمد عباسى‏» مرتبط بوده است (الغيبة، تهران، مكتبة نينوى الحديثة، ص 136) . طبرسى مى‏گويد: او در سال 258 ه. ق با امام عسكرى و گروهى از علويان در زندان بوده است (اعلام الورى، ص 373) . خطيب بغدادى و سمعانى، در گذشت او را در سال 251 نوشته‏اند.

8) ابن صباغ مالكى، الفصول المهمة، ط قديم، ص 304-شبلنجى، نور الابصار، قاهره، مكتبة المشهد الحسينى، ص 166-على بن عيسى الاربلى، كشف الغمة، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، 1381 ه. ق، ج 3، ص 222-طبرسى، اعلام الورى، ط 3، دار الكتب الاسلامية، ص 373-ابن شهر اشوب، مناقب آل ابي طالب، قم، كتابفروشى مصطفوى، ج 4، ص 437.

9) ابن شهر آشوب، همان كتاب، ج 4، ص 433.

10) مجلسى، بحار الانوار، ط 2، تهران، المكتبة الاسلامية، 1395 ه. ق، ج 50، ص 269.

11) مسعودى، اثبات الوصية، الطبعة الرابعة، نجف، المكتبة الحيدرية، ص 243.

12) على بن عيسى الاربلى، كشف الغمة، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، 1381 ه. ق، ص 216.

13) شريف القرشى، باقر، حياة الامام الحسن العسكري، بيروت، دار الكتاب الاسلامي، 1409 ه. ق، ص 181.

14) رجال، ط 1، نجف، المكتبة الحيدرية، 1381 ه. ق، ص 427 به بعد.

15) فيلسوفى كه چنين كتابى نوشته بوده، پسر اسحاق كندى بنام «يعقوب‏» بوده است و نه خود اسحاق، و بنا به نوشته «محمد لطفى جمعه‏» ، «اسحاق‏» حاكم كوفه در زمان سه نفر از خلفاى عباسى يعنى مهدى و هادى و هارون بوده است (تاريخ فلاسفة الاسلام في المشرق و المغرب، المكتبة العلمية، ص 1) . گويا نام پدر و پسر با هم اشتباه شده و يا در موقع نقل و استنساخ، نام پسر از قلم افتاده است.

16) الان جئت‏بالحق و ما كان ليخرج مثل هذا الا من ذلك البيت.

17) اين قضيه را ابن شهر اشوب در كتاب «مناقب‏» (ج 4، ص 424) از كتاب «التبديل‏» نوشته ابو القاسم كوفى نقل كرده است. برخى از دانشمندان معاصر، در صحت اين قضيه ابراز ترديد نموده و نوشته‏اند: اين قضيه نشان مى‏دهد كه كندى در يك بى‏ثباتى فكرى به سر مى‏برده و به اسلام عقيده نداشته است، و اين موضوع گرچه امكان پذير است، اما چون تنها در كتاب ابو القاسم كوفى آن هم به صورت مرسل (بدون سند) آمده و ابن شهراشوب نيز از او نقل كرده است، نمى‏توان براى اثبات چنين قضيه تاريخى به آن اكتفا كرد (محمد الصدر، تاريخ الغيبة الصغرى، ص 196) .

اما با توجه به گوشه‏هايى از تفكر كندى كه در كتب مربوط به تاريخ فلاسفه اسلامى آمده، چنين قضيه‏اى بعيد به نظر نمى‏رسد. چنانكه «حنا الفاخورى‏» و «خليل الجر» ضمن تحليل مبانى فكرى و فلسفى وى نوشته‏اند: «... اما گاه شود كه ميان تعليمات فلسفه و آيات قرآن تناقضى مشهود شود، و اين تناقض است كه پاره‏اى را به مخالفت‏با فلسفه واداشته است. كندى حل اين مشكل را در تاويل آيات يافته است. او مى‏گويد: كلمات عربى را يك معناى حقيقى است و يك معناى مجازى، و بدين طريق متفكر مى‏تواند از منطوق برخى آيات، معانى مجازى آنها را از راه تاويل دريابد... » (تاريخ فلسفه در جهان اسلامى، ترجمه عبد المحمد آيتى، تهران، چاپ دوم، كتاب زمان، 1358 ه. ش، ج 2، ص 380) .

18) شبلنجى، نور الابصار، قاهره، مكتبة المشهد الحسينى، ص 167. و نيز ر. ك به: ابن شهر اشوب، مناقب آل ابي طالب، قم، كتابفروشى مصطفوى، ج 4، ص 425-على بن عيسى الاربلى، كشف الغمة، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، 1381 ه. ق، ج 3، ص 219-ابن حجر الهيتمى، الصواعق المحرقة، قاهرة، مكتبة القاهرة، ص 207-ابن صباغ المالكى، الفصول المهمة، ط قديم، ص 304-305.

19) طبسى، شيخ محمد جواد، حياة الامام العسكري، ط 1، قم، دفتر تبليغات اسلامى، 1371 ه. ش، ص 223-226. و نيز ر. ك به: الشيخ محمد حسين المظفر، تاريخ الشيعة، قم، مكتبة بصيرتى، صفحات: 62، 78، 102.

20) ظاهرا مقصود، احمد بن اسحاق رازى، يكى از بزرگان شيعيان اهل رى، و يكى ديگر از نمايندگان امام عسكرى است. (ر. ك به: حياة الامام العسكري، شيخ محمد جواد طبسى، ص 332) .

21) طوسى، اختيار معرفة الرجال (معروف به رجال كشى) ، مشهد، دانشگاه مشهد، ص 575-580، حديث 1088-مجلسى، بحار الانوار، ط 2، تهران، 1395 ه. ق، ج 50، ص 219-323. اين نامه به اختصار در تحف العقول (ص 484) نيز آمده است.

22) طوسى، همان كتاب، ص 580، حديث 1089.

23) طوسى، همان كتاب، ص 580، حديث 1089.

24) نجاشى، فهرست اسماء مصنفى الشيعة، قم، مكتبة الداوري، ص 66-شيخ طوسى، الفهرست، مشهد، دانشكده الهيات و معارف اسلامى، 1351 ه. ش، ص 23.

25) طبسي، حياة الامام العسكري، ص 333.

26) ج 50، ص 323.

27) دلائل الامامة، الطبعة الثالثة، قم، منشورات الرضي، 1363 ه. ش، ص 272.

28) طبرسي، الاحتجاج، نجف، المطبعة المرتضوية، 1350، ص 257.

29) شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبة بصيرتي، ص 351-طبرسى، اعلام الورى، الطبعة الثالثة، تهران، دار الكتب الاسلامية، ص 445-تسترى، شيخ محمد تقى، قاموس الرجال، الطبعة الثانية، قم، مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجامعة المدرسين، ج 1، ص 316-كلينى، اصول كافى، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه. ق، ج 1، ص 518.

30) طوسى، اختيار معرفة الرجال، مشهد، دانشكده الهيات و معارف اسلامى، 1348 ه. ش، ص 532، حديث 1015-تسترى، همان كتاب، ج 1، ص 315. عمرى بعدها به وكالت از طرف حضرت صاحب الزمان-عج-منصوب گرديد و ما به خواست‏خدا در بخش آينده پيرامون عظمت و فضيلت او سخن خواهيم گفت.

31) ابو الاديان على بصرى، در اواخر قرن سوم هجرى در گذشته و كنيه او در اصل «ابو الحسن‏» بوده است، نامبرده به اين جهت‏به ابو الاديان شهرت يافته بود كه با پيروان تمام دينها مناظره مى‏كرد و مخالفين را مجاب مى‏نمود (مدرس تبريزى، محمد على، ريحانة الادب، چاپ سوم، تهران، كتابفروشى خيام، 1347 ه. ش، ج 7، ص 570) . انتخاب ابو الاديان براى انجام اين ماموريت، نشان مى‏دهد كه حضرت افراد ويژه‏اى را به اين كار مى‏گمارده است.

32) ابن شهر اشوب، مناقب آل ابي طالب، قم، كتابفروشى مصطفوى، ج 4، ص 425-مجلسى، بحار الانوار، ج 50، ص 317-فيض كاشانى، معادن الحكمة في مكاتيب الائمة، قم، مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين، ط 2، 1409 ه. ق، ج 2، ص 265.

33) فيض كاشانى، همان كتاب، ص 264-مجلسي، همان كتاب، ص 317.

34) حسن بن على بن شعبة، تحف العقول، ط 2، قم، مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين، 1363 ه. ش، ص 486.

35) مجلسى، همان كتاب، ص 331.

36) عثمان بن سعيد بعدها به افتخار نمايندگى امام دوازدهم در غيبت صغرى نائل گرديد و ما به خواست‏خدا در بخش نمايندگان امام دوازدهم شرح حال او را خواهيم نوشت.

37) شيخ طوسى، الغيبة، تهران، مكتبة نينوى الحديثة، ص 214-حاج شيخ عباس قمى، سفينة البحار، تهران، كتابخانه سنائى، ج 2، ص 158.

38) ابن شهر اشوب، مناقب، قم، كتابفروشى مصطفوى، ج 4، ص 427.

39) درباره شخصيت و فضيلت ابوهاشم جعفرى در چند صفحه پيش، توضيح داديم.

40) شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبة بصيرتي، ص 343-ابن شهر اشوب، مناقب آل ابي طالب، قم، كتابفروشى مصطفوى، ج 4، ص 439-مسعودى، اثبات الوصية، نجف، المطبعة الحيدرية، 1373 ه. ق، ص 242-سيد محسن امين، اعيان الشيعة، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، 1403 ه. ق، ج 1، ص 40-طبرسى، اعلام الورى، ط 3، دار الكتب الاسلامية، ص 372-كلينى، اصول كافى، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه. ق، ج 1، ص 508.

41) ابن شهراشوب، مناقب آل ابي طالب، قم، كتابفروشى مصطفوى، ج 4، ص 431-على بن عيسى الاربلى، كشف الغمة، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، 1381 ه. ق، ج 3، ص 218.

42) ابن شهراشوب، مناقب آل ابي طالب، قم، كتابفروشى مصطفوى، ج 4، ص 431-على بن عيسى الاربلى، كشف الغمة، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، 1381 ه. ق، ج 3، ص 218.

43) على بن جعفر از دوستداران صميمى و ياران ويژه و بسيار مورد اعتماد امام هادى و امام عسكرى-عليهما السلام-و از كارگزاران آن دو بزرگوار بوده است. او به جرم نمايندگى از طرف امام هادى، توسط متوكل عباسى مدتى زندانى گرديد و پس از آزادى، به امر امام، به مكه رفت و در آنجا مقيم گرديد. گويا او همچنان در مكه بوده كه انفاق او را ابو طاهر ديده است. ر. ك به: شريف القرشى، باقر، حياة الامام العسكري، دار الكتاب الاسلامي، ص 155-156-شيخ طوسى، ماخذ گذشته، ص 212-مامقاني، تنقيح المقال، تهران، انتشارات جهان، ج 2، ص 271-272-شيخ طوسى، اختيار معرفة الرجال (معروف به رجال كشى) ، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348 ه. ش، ص 523 و 607.

44) طوسى، الغيبة، تهران، مكتبة نينوى الحديثة، ص 212. اين روايت‏با مقدارى تفاوت، در كتاب «مناقب‏» ابن شهر اشوب نيز نقل شده است، ولى به نظر نگارنده آنچه در غيبت‏شيخ طوسى نقل شده به صحت نزديكتر است.

45) على بن عيسى الاربلى، كشف الغمة، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، 1381 ه. ق، ج 3، ص 217.

46) على بن عيسى، همان كتاب، ص 216.

47) طبرسى، احتجاج، نجف، المطبعة المرتضوية، 1350، ص 257.

48) شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبة بصيرتي، ص 351-طبرسى، اعلام الورى، ط 3، دار الكتب الاسلامية، ص 445.

49) طبرسى، اعلام الورى، ص 448 و 449.

50) طبرسى، اعلام الورى، ص 448 و 449.

51) ابن شهراشوب، مناقب آل ابي طالب، قم، كتابفروشى مصطفوى، ج 4، ص 435-على بن عيسى الاربلى، كشف الغمة، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، 1381 ه. ق، ج 3، 211.

52) ابن شهر اشوب، همان كتاب، ج 4، ص 425-حاج شيخ عباس قمى، الانوار البهية، مشهد، كتابفروشى جعفرى، ص 161-تتمة المنتهى، چاپ دوم، تهران، كتابفروشى مركزى، 1333 ه. ق، ص 299 با اندكى اختلاف در الفاظ.

با توجه به اين كه شهادت امام عسكرى-عليه السلام-در سال 260 و در گذشت على بن حسين بابويه در سال 329 يعنى 69 سال پس از شهادت حضرت عسكرى رخ داده، برخى، نگارش چنين نامه‏اى را با عناوينى مانند: بزرگمرد و فقيه و مورد اعتماد من، از طرف امام به وى كه در آن زمان جوانى بيست‏ساله بوده، بعيد شمرده‏اند، مگر آنكه بگوييم: وى در عين جوانى از نظر فضيلت و شخصيت معنوى در چنان رتبه والايى قرار داشته كه شايسته ذكر چنين القابى بوده است (تاريخ الغيبة الصغرى، محمد صدر، الطبعة الاولى، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، 1392 ه. ق، ص 196) .

53) طبسي، شيخ محمد جواد، حياة الامام العسكري، الطبعة الاولى، قم، دفتر تبليغات اسلامى، 1413 ه. ق، ص 121.

54) طبسى، همان كتاب، ص 217.

55) مسعودى، اثبات الوصية، الطبعة الرابعة، نجف، المطبعة الحيدرية، 1374 ه. ق، ص 234.

56) مسعودى، همان كتاب، ص 246.

57) مسعودى، همان كتاب، ص 238.

58) حسن بن على بن شعبة، تحف العقول، الطبعة الثانية، 1363 ه. ش، قم، مؤسسة النشر الاسلامي (التابعة) لجماعة المدرسين بقم المشرفة، ص 487.

59) طبرسي، اعلام الورى، الطبعة الثالثة، دار الكتب الاسلامية ص 375.

60) على بن عيسى الاربلى، كشف الغمة، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، 1381 ه. ق، ج 3، ص 207-مجلسى، بحار الانوار، ط 2، تهران، المكتبة الاسلامية، 1395 ه. ق، ج 50، ص 298.

61) شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبة بصيرتى، ص 340-ابن شهر اشوب، مناقب آل ابي طالب، قم، كتابفروشى مصطفوى، ج 4، ص 436-مجلسى، همان كتاب، ص 277-كلينى، اصول كافى، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه. ق، ج 1، ص 506.

62) على بن عيسى الاربلى، كشف الغمة، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، 1381 ه. ق، ص 214-شبلنجى، نور الابصار، قاهره، مكتبة المشهد الحسينى، ص 168-ابن صباغ مالكى، الفصول المهمة، ط قديم، ص 303.

63) طبرسى، اعلام الورى، ط 3، دار الكتب الاسلامية، ص 372-ابن شهر اشوب، همان كتاب، ص 432-مسعودى، اثبات الوصية، نجف، المطبعة الحيدرية، 1374 ه. ق، ص 241.

64) طبرسى، اعلام الورى، ط 3، دار الكتب الاسلامية، ص 375-مسعودى، همان كتاب، ص 242-كلينى، اصول كافى، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه. ق، ج 1، ص 510-شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبة بصيرتي، ص 344-على بن عيسى الاربلى، همان كتاب، ج 3، ص 204.

65) مسعودى، همان كتاب، ص 241.

66) ابن شهر اشوب، مناقب آل ابي طالب، قم، كتابفروشى مصطفوى، ج 4، ص 440.

67) ابن صباغ مالكى، الفصول المهمة، ط قديم، ص 303-ابن شهر اشوب، همان كتاب، ص 432-شبلنجي، نور الابصار، قاهره، مكتبة المشهد الحسيني، ص 167 (با اندكى تفاوت) .

68) غفار نام قبيله ابوذر بود.

69) مجلسى، بحار الانوار، ط 2، تهران، المكتبة الاسلامية، 1395 ه. ق، ج 50، ص 269.

70) طبسى، شيخ محمد جواد، حياة الامام العسكري، ط 1، قم، دفتر تبليغات اسلامى، 1371 ه. ش، ص 136، به نقل از كتاب الهداية الكبرى تاليف حسين بن حمدان حضينى، ص 386.

71) على بن عيسى الاربلى، كشف الغمة، ج 3، ص 207-مجلسى، بحار الانوار، ج 50، ص 297.

72) صدوق، كمال الدين، قم، مؤسسة النشر الاسلامي (التابعة) لجماعة المدرسين، 1405 ه. ق، ج 2، ص 384 (باب 38) .

کتابخانه عمومی ورجوی

  • ۱۱:۱۲ ق.ظ
مديركل كتابخانه هاي عمومي استان در جلسه انجمن كتابخانه هاي عمومي استان كه به صورت مشترك با انجمن شهرستان هاي بناب و مراغه تشكيل شد گفت: در سال جاري با عنايات استاندار محترم سي و هشت ميليارد ريال به توسعه كتابخواني اختصاص يافت .
 
...صادقي اصل، فرماندار شهرستان ويژه مراغه نيز در اين جلسه گفت: شهرستان مراغه داراي سه باب كتابخانه عمومي و 130 باب كتابخانه فعال در قالب كانون هاي مساجد و پايگاه هاي مقاومت بسيج مي باشد و 25 هزار نفر عضو كتابخانه هاي عمومي مراغه مي باشند كه نسبت به سال 88 شاهد رشد 30 درصدي هستيم.
وي در خصوص راه اندازي كتابخانه سيار گفت: در حال حاضر 40 روستا از 163 روستاي شهرستان تحت پوشش كتابخانه سيار مراغه مي باشند كه در اين زمينه تعامل خوبي با نهضت سوادآموزي شهرستان انجام گرفته و در صدد افزايش روستاهاي تحت پوشش مي باشيم.
فرماندار مراغه در ادامه از تحويل 5000 متر مربع زمين جهت احداث كتابخانه عمومي استاندارد در شهرستان مراغه و همچنين اهداي زمين در روستاي ورجوي خبر و ادامه داد: ضمناً زمين مناسبي جهت احداث كتابخانه در منطقه  در نظر گرفته شده است كه واگذاري و اقدامات اوليه آن در برنامه هاي سال 89 لحاظ گرديده است.
 
 

بقایای سکونتگاه پیش از تاریخ در روستای ورجوی مراغه ثبت ملی شد

  • ۱۰:۱۲ ب.ظ

در کاوش های باستان شناسی آذربایجان شرقی:

بقایای نخستین سکونتگاه پیش از تاریخ  شمالغرب کشور با بیش از40 هزار سال قدمت در روستای ورجوی مراغه  شناسایی و ثبت ملی شد .

پایگاه خبری تحلیلی ورجوی

The first remains of prehistoric habitat northwest of Iran with over 40 thousand years old village Vrjvy Maragheh was identified and the national register.

پس از بررسی ها و کاوش های باستان شناسی در شهرستان مراغه، کاوشگران سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی وگردشگری آذربایجان شرقی بقایای محوطه ای تاریخی با قدمت بسیار کهن و پیش از تاریخ را در حاشیه روستای ورجوی این شهرستان کشف کردند.
به گزارش هنرنیوز به نقل از روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آذربایجان شرقی، مهندس تراب محمدی در بازدید از این سایت تاریخی گفت: این مکان که به نام محوطه پارینه سنگی ورجوی مراغه نامگذاری و ثبت شده است، قدمتی معادل دوران پیش از تاریخ دارد و به لحاظ کشفیات انجام شده از اهمیت خاصی برخوردار است.
رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آذربایجان شرقی افزود: این محوطه که در دهستان قره ناز ورجوی از توابع بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع شده است، در حدود 1450 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و در حاشیه یک رودخانه جاری (رودخانه معروف وروی چایی)قرار دارد.
به گفته وی ابعاد تقریبی محوطه پارینه سنگی ورجوی حدود1600 متر در 400 متر است و مجموعه بزرگی را شامل می شود که حالت استقراری داشته و انسانهایی در آن ساکن بوده اند.
محمدی افزود: با توجه به بررسی های انجام شده و کشف ابزارهای سنگی و مقایسه آنها با سایر ادوات به دست آمده از لایه های تاریخی تبریز و میانه و مراغه، قدمت این آثار به دوران پارینه سنگی میانه نسبت داده شد.
دبیر کارگروه میراث فرهنگی و گردشگری استان در خصوص وسعت این محوطه گفت: آثار این محوطه از دامنه های کوه گردداغی تا بستر رودخانه ای که هم اکنون در آن مکان جاری است گسترده می باشد
وی تصریح کرد: آثار ارزشمند و مهمی از جنس سنگ آتش زنه در کاوش ها به دست آمده که به شناخت تاریخ و پیشینه منطقه که اطلاعات زیادی از آن در دست نیست، کمک بسیاری می کند.
محمدی با اشاره به وضعیت فعلی این محوطه گفت: در حال حاضر این محوطه به شکل مرتع عمومی مورد استفاده است و اگر حریم این اثر به اندازه 100 متر از کوه گردداغی در تمام جهات جغرافیایی و در محدوده رودخانه ورجوی از بستر تا فاصله 200 متری رعایت و حفاظت گردد، امکان بررسی و تحقیقات بیشتر در این زمینه برای کاوشگران و باستان شناسان فراهم می گردد.
وی افزود: استمرار برداشت شن و ماسه از بستر رودخانه که در سالهای اخیر اتفاق افتاده، می تواند موجب آسیب دیدن شواهد تاریخی این محوطه گردد و این در کنار آسیب هایی است که طغیانهای فصلی و همچنین برداشت از معادن کوه گردداغی در پی دارد و لازم است در این زمینه همکاری جدی میان سازمانهای مرتبط و سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آذربایجان شرقی به عمل بیاید.
این محوطه هم اکنون در مالکیت اداره امور اراضی است و پس از ثبت ملی این محوطه، امکان بررسی ها و تحقیقات بیشتر و دقیق تر در آن فراهم شده است.
این اثر پس از ثبت مشمول تمام قوانین آثار ثبتی شده است و با متخلفان طبق قوانین مصرح برخورد خواهد شد.

منبع این خبر

خلاصه:

با اينكه پيشينه پژوهشهاي پارينه سنگي در شمال غرب ايران به پيش از نيم سده قبل باز مي گردد. اما در مقايسه با ساير مناطق بررسي شده ايران، اطلاعات كمي از استقرارهاي پليستوسن اين منطقه در دست داريم. تا پيش از كشفيات اخير در ورجوی، شواهد استقرارهاي پارينه سنگي مياني تنها منحصر به يافته هاي غار تمتمه در غرب درياچه اروميه بود كه در سال 1949 بوسيله كوون كاوش شد. طي چند سال اخير و در نتيجه بررسي هاي جديدي كه در منطقه انجام گرفته چندين مكان با صنايع سنگي پارينه سنگي مياني شناسايي شده اند كه دو مورد آنها در تخت سليمان و دو مكان ديگر در نزديكي مراغه واقع شده اند. موضوع گزارش حاضر مكانهاي شناسايي شده در نزديكي مراغه و صنایع سنگی آنها است. اين مكانها نخستين بار در سال 1379 توسط رضا غفاري در حاشيه رودخانه ورجوي چاي در جنوب مراغه شناسايي و نمونه برداري و در سال 1380 توسط نگارندگان مجددا بررسی شد.

Summary:

Although history paleolithic research in North-West of Iran before the half-century ago will return. But compared with other regions of Iran were investigated, little information from the Pleistocene settlements in this area have lost.

Before the recent discoveries in Vrjvy evidence settlements middle paleolithic cave unique findings Tmtmh Lake Urmia in the West was in 1949 by Kvvn was exploring.

During the past few years and thus a new study conducted in several locations in the region with middle paleolithic stone industries have been identified in two places and two other beds Solomon Maragheh are located near.

Subject report identified current locations near Maragheh and stone industries them. This places the first time in 1379 by Reza Ghaffari Vrjvy tea in the south margin of river Maragheh identification and sampling in 1380 and was examined again by the authors.

Ltfamara of your valuable comments and Suggestions to improve deprived Please do not blog.

Posted on Saturday, 12/7/1389 by Hadi Rostami Persian month Azar Vrjvy

در وصف وارووی(ورجوی)

  • ۳:۳۵ ب.ظ

شعری در وصف روستای تاریخی فرهنگی ورجوی

پایگاه خبری تحلیلی ورجوی

جورورَم یا شتَپُووين توپراقینی جول بزیيبدی (1)
ساری چوینه جول ایچینده جوزینی سورملیبدی

جلَسن یازدا بتون مست اولاسان یاسمنینّن
یازدا کی لاله آچیر هریانی اَلوان بزیبدی

شوی سوون معجزدور دَدلره دره درمان ویرب الله(2)
اودی چی شهرتی تهران کرجی سیلچلیبدی

جوروسن قیرمیزی قان تک سوچخیر داش آیاقینان (3)
رنگی یوخدیر اَله آلسون سنی یولداش سریبدی

ساري سو، ديشسوون اُوسته زميلر پارچاليوبدور (4)

يئتيشيب اُوستن اَشاقه ديشه درمان گتيروبدي

پیر هاشی بستانی معروفیدی بال تک قوین اویدا (5)
حیف اولا چشمه قناتون جوزی الان قویوروبدی (6)

کشمیشیپیچامینی- صابینی جورسون قانادا (7)
اِلبیر سینه نی نقره سینه ریز دی بزیيبدی

قوی دییم يِدّی توتونّان عمروم اوردا کچیبدیر (8)
هره بیر اَلده چادیر اوز توتونی سیلچلیبدی

وارووی سن ده نه غیرتلی جوانلار باش اوجادی
اَلّي اوچ (۵۳) لالنی اُوز دینینه قوربان اِلیبدی

(9)

بیراُ زرتشت وِریب معبدیلن آیری قداست

(10)
سن ده آتشکده وار شعله چکیب دی آلیشیبدی

در و دیواری اِدیب آیه قرآنیله تزیین
منی بیر قاش تک او دلبر البیر زر بزیبدی

ملامعصوم هایاندا چاغیرون بیرده او جلسین (11)
نه دیيَر جورسه بو معبد باشا توپراق الیبدی

یاتمیشیق قوی یاتاق ای (صادقی) چوخ نطق ایلمه
چارراهوندا به نشان قوش منی قوشباز اِلیبدی (12)

 

____________________________

(1) كوه تپه اي در روستاي ورجوي كه ميان باغهاي سرسبزوجود دارد .

(2) شوي سو (آب شور) در3كيلومتري روستا واقع است كه درمان بسياري ازبيماري هاست.

(3) چشمه اي در پايين آب شور كه خاصيت درماني زيادي دارد.

(4) سارس سو (آب زرد ) در2كيلومتري ورجوي واقع است اين چشمه كه دور آن را حوض بزرگي پوشانده است همچون آب زرد داراي خاصيت درماني بسياري است.

(5) بوستاني در ورجوي كه به(پيرهاشي بوستاني ) معروف است . پیر هاشی در منتقه ای در جنوب غربی معبد مهر است یک دشت وسیعی هست به وسیله قنات ابیاری میشود.

(6) اين چشمه در نزديكي حمام قديمي ورجوي واقع است كه هميشه جاري است واز بهترين نوع آبهاي معدني است.

(7) نام بهترين انگورهاي مراغه است. ورجوي بدليل وجود باغهاي انگوريكي از مكا ن هاي صادراتي انگوردر منطقه محسوب ميشود. 

(8) منظور درخت هاي شيرين توت سفيد هستند .

(9) يكي از بزرگترين روستاهاي كشور كه در جنگ تحميلي 53 شهيد تقديم اسلام نمودند.

(10)  آتشكده يا معبد مهر ورجوي كه مفصلا در(بخش جاذبه هاي ديدني ورجوي  )همين وبلاگ معرفي شده است

(11) ملا معصوم يكي از بزرگان روستا كه در داخل معبد ورجوي به خاك سپرده شده است.

(12) منظور مجسمه كبوتر سفيد در چهارراه روستا است.

 

شعرفوق توسط يكي از دوستداران در وصف ورجوي سروده شده ، جاهاي ديدني به صورت قرمز علامتگذاري شده اند.

طرح های هفتگی و مناسبتی

  • ۱۰:۴۷ ق.ظ

جهت مشاهده کامل طرح های مناسبتی پایگاه خبری تحلیلی ورجوی بر روی لینک زیر کلیک نمائید.

 👇آرشیو در ادامه مطلب👇

سومین یادواره شهدای روستای ورجوی

  • ۸:۴۴ ب.ظ

سومین یادواره سرداران و 57 شهید روستای تاریخی فرهنگی ورجوی

پایگاه خبری تحلیلی ورجوی

سومین یادواره ۵۴ شهید روستای ورجوی امروز باحضور خانواده معظم شهدا واهالي شهيد پرور روستاي ورجوي و مسئولین محترم شهرستان مراغه نماینده محترم مراغه وعجب شير  جناب آقاي دكتر نجفي-  فرماندار محترم  شهرستان مراغه – فرمانده محترم سپاه ناحيه مقاومت مراغه  - فرماندهي محترم  نيروي انتظامي  شهرستان مراغه - رياست محترم بنياد شهيد شهرستان مراغه و ساير ميهمانان ارجمند برگزار گرديد.

دراين مراسم پس از قرائت كلام الله مجيد درابتداي مراسم  نماينده محترم خاطراتي از شهداي مراغه و ورجوي ياد نمودند  و خبر خوشي در مورد ارتقاء روستاي ورجوي به شهر  درآينده اي نزديك خبر دادند .

سپس با سخنراني فرماندار محترم شهرستان مراغه اين مراسم ادامه يافت  وايشان پس از سخنراني در پايان مراسم به اهالي محترم قول دادند در اواخر اسفند ماه در طي مراسمي در مسجد شهداي ورجوي گرد هم آيند و  از مسائل و مشكلات اهالي محترم  ورجوي جويا شوند .

ودر ادامه مراسم از دو پيشكسوت و رزمنده دوران دفاع مقدس تجليل وقدرداني شد .

و سپس با مداحي ذاكر اهل بيت به مناسبت ايام سوگواري رحلت پيامبر اكرم (ص) وامام حسن مجتبي (ع)  اين  مراسم  به پايان يافت.

 

ستاد سومین یادوارهء پایگاه بسیج شهداء ورجـــــــــوی

سومین یادواره شهدای روستای ورجوی

  • ۸:۹ ب.ظ

بسم ربّ الشهداء

 مقام معظم رهبری :بگذارید یاد این عزیزان هم زیباترین وماندگارترین اثر در فرهنگ این کشور بوجود بیاورد وفرهنگ ما را غنی بکند .

معبد مهر ورجوي

احتراماً به منظور یاد وخاطره مقام والای 54 شهید دوران دفاع مقدس روستای ورجوی گرد هم می آییم تا سرود حماسه وجاودانگی راهشان را زمزمه نموده وبار دیگر گوش دلمان را با شنیدن پیامها و وصایای گهربارشان نوازش می دهیم .

زمان :چهارشنبه 13/11/89                            ساعت حضور 15 عصر

 مکان :مسجد شهداء ورجوی

 امید است حضور سبز شما رونق محفلمان بیفزاید.

ستاد سومین یادوارهء پایگاه بسیج شهداء ورجـــــــــوی

گزارش عملکرد های دهیاری و شورای ورجوی

آرشیو

سومین جلسه گزارش عملکرد

عنوان مطلب

دومین جلسه گزارش عملکرد شورای ششم

دهیار ورجوی در آغاز جلسه از معطلی پروژه های عمرانی روستاهای شهرستان مراغه خبر داد. مهندس سلیماندوست گفت: این معطلی به علت

عنوان مطلب

اولین نشست رسانه ای شورای ششم

در حالی برگزار شد که دهیاری و شورای اسلامی روستای ورجوی #انتقادات و #گلایه هایی را درخصوص نحوه عملکرد این پایگاه خبری پس از روی کار آمدن شورای ششم داشتند

عنوان مطلب

گزارش عملکرد شورای پنجم

#شفافیت_مالی و گزارش تفصیلی درآمد ها و هزینه های روستا و نحوه دخل و خرج آن که برای اولین بار و پس از تأسیس نهاد دهیاری و شورای اسلامی در روستای ورجوی جهت آگاهی یافتن اهالی شریف روستا و مطلع شدن از عملکرد مالی این نهاد عمومی گزارش می شود

عنوان مطلب

گزارش عملکرد چهار ماهه دهیاری و شورای اسلامی ورجوی

# جمعه هفتم اردیبهشت 97، دهیاری و شورای اسلامی ورجوی، همان طور که در زمان برگزاری انتخابات برای مردم قول ارائه گزارش عملکرد مقطعی خود را داده بودند خلاصه ای از اهم فعالیت های انجام گرفته توسط این نهاد را به شرح ذیل ارائه دادند.

ویژه برنامه ها

آرشیو
عنوان مطلب

سخنان مهم فرمانده سپاه مراغه در مراسم تودیع و معارفه فرمانده جدید حوزه مقاومت بسیج 5 کربلای ورجوی

عنوان مطلب

سلسله جلسات تربیتی خانوادگی هیئت الزهراء (س)

پایان موفق دوره اول سلسله جلسات تربیتی خانوادگی هیئت الزهراء (س) روستای شهید پرور ورجوی در سال 1401

عنوان مطلب

ویژه برنامه نیمه شعبان

بیانات دکتر حسین اکبریان ورجوی در سالروز ولادت یگانه منجی عالم بشیریت

عنوان مطلب

دهمین یادواره سرداران و 71 شهید ورجوی

دهمین یادواره سرداران و 71 شهید ورجوی در شهیدپرورترین روستای ایران برگزار شد.

عنوان مطلب

محفل انس با قرآن در روستای ورجوی

برگزاری محفل انس با قرآن در هفته بسیج؛ استاد خاکی از ۶ نفر تجلیل کردند.

افتتاحیه ها؛تفاهم نامه و عملیات

آرشیو
عنوان مطلب

پیشرفته ترین تصفیه خانه فاضلاب کشور در روستای ورجوی احداث می شود

عنوان مطلب

خط انتقال دائمی آب شرب مراغه ورجوی

خط انتقال دائمی آب شرب مراغه ورجوی با همت دهیاری و شورای اسلامی ورجوی افتتاح گردید.

عنوان مطلب

انعقاد تفاهم نامه

انعقاد تفاهم نامه ساخت تصفیه‌ خانه ورجوی ؛ حاج نادر ذاکری وقف کرد.

عنوان مطلب

بازدید فرستاده وزیر گردشگری

بازدید فرستاده ویژه ی وزیر میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور از معبد مهر ورائوی

عنوان مطلب

عملیات آسفالت جاده مراغه ملکان

آغاز عملیات آسفالت جاده مراغه ملکان ؛ مطالبه گری پایگاه خبری ورائوی و اقدام نماینده مراغه

آلبوم تصاویر ورجوی

گزارش های اختصاصی پایگاه خبری ورائوی

یادداشت های مدیر مسئول: هادی رستمی آذر

پایگاه خبری تحلیلی وَرْائوی

پایگاه خبری تحلیلی وَرْائوی

« روستای تاریخی و هدف گردشگری ورجوی»؛ استان آذربایجان شرقی؛ جنوب شهرستان مراغه

برچسب ها