پایگاه خبری تحلیلی وَرْائوی

« روستای تاریخی و هدف گردشگری ورجوی»؛ استان آذربایجان شرقی؛ جنوب شهرستان مراغه

شهید پرور ترین روستای ایران رهبر انقلاب: پیش از انقلاب اسلامی، محرومیت در روستاها به حدی شدید بود که برخی روستاییان به علت نبود امکانات بهداشتی و درمانی یا سوء تغذیه حتی جانشان را از دست می دادند، اغلب روستاییان از ساده ترین امکانات آموزشی بی بهره می ماندند و فقر و بیکاری، روستاییان ناامید را به سوی شهرها می‌تاراند *** روستا پشتوانه تولید، حیات، غذا و موجودیت کشور است و در برابر این حقیقت باید به این سؤال جدی پاسخ داد که بر اساس چه استدلالی زندگی در روستا نباید به روانی و خوشی شهر از جهت برخورداری از امکاناتی مانند مدرسه، ارتباطات، آب، راه و آسایش زندگی باشد و چرا شهرها به دلیل بزرگ‌تر بودن، مصرفی بودن و تولیدی نبودن، باید در برخورداری از زندگی راحت‌تر، جلوتر از روستا باشد. *** رهبرانقلاب: ما در رسیدگی به روستاها کوتاهی کردیم

آخرین اخبار

برگزاری یازدهمین یادواره ۷۵ شهید ورجوی مراغه

برگزاری یازدهمین یادواره ۷۵ شهید ورجوی مراغه

برگزاری یازدهمین یادواره ۷۵ شهید ورجوی مراغه
 فرمانده سپاه مراغه: مردم ایران در رابطه با آخرین سناریوی دشمن در انتخابات اسفند ماه هوشیار باشند

فرمانده سپاه مراغه: مردم ایران در رابطه با آخرین سناریوی دشمن در انتخابات اسفند ماه هوشیار باشند.

فرمانده سپاه مراغه: مردم ایران در رابطه با آخرین سناریوی دشمن در انتخابات اسفند ماه هوشیار باشند.
بدحالی مجدد 30 نفر از دانش آموزان ورجوی

✍ مقدمات آزادی چهارمین زندانی غیر عمد با کمک ۸ میلیارد ريالي خیّرین مراغه و ورجوی.

✍ به گزارش پایگاه خبری ورائوی رئیس هیئت الزهرای ورجوی گفت: با تامین یک سوم کمک هزینه آزادی یک زندانی غیر عمد در مراغه، مقدمات آزادی این زندانی فراهم شد.
 ✍️ کاهش ۴ هکتاری این منطقه در پیگیری یکسال اخیر !! ؛ وعده اداره راه و شهرسازی به دو ماه آینده موکول شد

#دومین پیگیری وضعیت جاده مراغه ورجوی و وضعیت منطقه #شورچمن مراغه از شبکه استانی سهند

✍️ کاهش ۴ هکتاری این منطقه در پیگیری یکسال اخیر !! ؛ وعده اداره راه و شهرسازی به دو ماه آینده موکول شد.

برنامه های فعالیت مرکز بهداشت روستای ورجوی در طول ایام هفته

  • ۲:۳۲ ب.ظ

💢 برنامه های فعالیت مرکز بهداشت ورجوی در طول ایام هفته، جهت استحضار اهالی شریف روستای ورجوی و روستاهای تابعه به شرح ذیل اعلام می گردد:

🗓 روزهای کاری آزمایشگاه مرکز بهداشت ورجوی
🔸 همه روزه بجز سه شنبه و پنجشنبه

🗓 روزهای حضور مامای مرکز: خانم فرهنگ
🔸 یکشنبه ها و سه شنبه ها

🗓 روز های حضور دندان پزشک مرکز
🔸 تمام ایام هفته بجز روز های تعطیل

🗓  روزهای حضور پزشک مرکز: دکتر مهیار
🔸 همه روزه بجز ایام تعطیل

🗓 روزهای حضور پزشک روستاهای اقمار: خانم دکتر لسان
🔸 روزهای یکشنبه و سه شنبه

🗓 روز های حضور بازرس بهداشت محیط؛ خانم کرمی
🔸 هر هفته: شنبه، یکشنبه و دوشنبه

🗓 روزهای حضور بهورزان و مراقبین مرکز بهداشت
🔸 تمام ایام هفته بجز روز های تعطیل
👨‍⚕ آقای ایزدی، خانم فلاحی و خانم بهرام پور

🗓  روزهای فعالیت داروخانه مرکز بهداشت ورجوی
تمامایام هفته؛ خانم آسمانی و خانم پوراللهویردی

🏷 پذیرش مرکز بهداشت ورجوی: آقای میثم پوراسکندرانی
🏷 کارشناس ناظر مرکز بهداشت ورجوی: خانم غلامی

📡 #پایگاه_خبری_تحلیلی_ورائوی / ۳۰ مهر ۱۳۹۹

@varjovi
Www.varovi.ir

✍ به گزارش پایگاه خبری ورجوی مرکز خدمات جامع سلامت #ورجوی با دو هزار و 84 خانوار و نزدیک به 6 هزار و 524 نفر جمعیت دارای چهار خانه بهداشت است که هشت روستای همجوار را نیز زیر پوشش دارد.

🔹 بخش مرکزی مراغه با 74 روستا دارای 68 هزار نفر جمعیت بوده که تمامی روستاها دارای شورای اسلامی با 245 نفر عضو و 66 روستای این بخش نیز دارای #دهیاری است.

🔹 شهرستان مراغه با حدود 263 هزار نفر جمعیت در 127 کیلومتری تبریز، مرکز آذربایجان شرقی واقع است.
💢 https://www.instagram.com/varovi_ir

اهداء 100 بسته معیشتی به 100 خانواده نیازمند در روستای ورجوی

  • ۱۱:۱۲ ق.ظ

🌤 #خورشید من ! برآی ؛ که وقت دمیدن است.
✍️ اهداء ۱۰۰ بسته معیشتی به ۱۰۰ خانواده ی عزیز نیازمند در روستای ورجوی

🌱 همزمان با شب میلادِ یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود (عج) ، صد بسته معیشتی در روستای شهید پرور ورجوی در قالب طرح مِهر مهدوی بین خانواده های کم درآمد روستا توزیع شد.

🔸 به گزارش پایگاه خبری ورجوی این بسته ها شامل برنج، روغن، مرغ، ماکارونی، سویا، چای، نخود و صابون ضد عفونی کننده بود، که توسط خیرین روستا و #گروه_جهادی_جوانان_ورجوی تهیه و توزیع گردید.

《۲۰ فروردین ۱۳۹۹》

📡 پایگاه خبری ورجوی | @varjovi| www.varovi.ir

📌 گروه جهادی جوانان روستای ورجوی، ضمن آرزوی قبولی طاعات و عباداتِ شما سروران گرامی و تقدیر و تشکر از خیرین بزرگوار روستای ورجوی و دیگر حامیان مالی، به اطلاع می رساند، دومین مرحله توزیع بسته های حمایتی-معیشتی همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان در روستای ورجوی با همت گروه جهادی جوانان روستای ورجوی توزیع خواهد شد. / ان شاء الله

پنجمین مرحله توزیع بسته های غذایی و مواد بهداشتی نیز با همت پایگاه مقاومت بسیج شهدای ورجوی همزمان با سالروز ولادت امام عصر(عج) انجام گرفت.
توزیع 100 بسته حمایتی معیشتی توسط خیرجوان ورجوی و مدافع سلامت، مهندس رضا گروسی با همکاری کانال رسانه ورجوی؛ همزمان با سالروز ولادت امام مهدی (عج) در روستای شهید پرور ورجوی

 

هفت مصوبه مهم ستاد مدریت بحران روستای ورجوی جهت پیشگیری از شیوع کرونا ویروس

  • ۹:۴۵ ب.ظ

هفت مصوبه مهم ستاد مدریت بحران در روستای ورجوی جهت پیشگیری از شیوع کرونا ویروس

در پی شیوع بیماری کرونا ویروس و همه گیر شدن کووید 19 در سطح جامعه، ستاد مدریت بحران در روستای ورجوی تشکیل گردید.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ورجوی، در پی شیوع بیماری کرونا ویروس و همه گیر شدن کووید 19، ستاد مدریت بحران در روستای ورجوی با حضور دهیاری و شورای اسلامی ورجوی و مسئولین حوزه مقاومت بسیج 5 کربلا و پایگاه های مقاومت شهید رجائی و شهدای ورجوی تشکیل شد.

این جلسه که در مورخه 23 اسفند 1398 در محل مسجد جامع روستای ورجوی تشکیل گردید پس از هم اندیشی و بررسی مشکلات اجتماعی بوجود آمده در سطح شهر و روستا، جهت پیشگیری از شیوع این بیماری در سطح روستای ورجوی و آمادگی کامل در ماه های آینده، تصمیمات ذیل در 7 بند جهت اجراء اتخاذ گردید:

***

1- اطلاع رسانی به تمام اهالی روستای ورجوی از طریق کانال های تلگرامی و پایگاه های خبری روستا (پایگاه خبری ورجوی، کانال رسانه ورجوی، کانال رصد ورجوی) ؛

2- ممانعت از تجمعات پایان سال تحت عنوان چهارشنبه سوری و ...

3- اطلاع رسانی میدانیِ محله به محله در روستای ورجوی از طریق خدمات گشت دهیاری ورجوی

4- زمان بندی دقیق جهت سمپاشی مستمر و 3 روز در میان کل معابر عمومی روستای ورجوی با همکاری دهیاری و شورای اسلامی ورجوی و پایگاه های مقاومت بسیج روستای ورجوی

5- جلوگیری از حضور دوره گرد ها و ممانعت از فعالیت قهوه خانه ها و چایخانه ها در روستای ورجوی

6- کنترل تردد و تست تب افراد در ورودی روستای ورجوی ؛ با توجه به تردد خودروهای کارخانه کاوه سودا و مسیر عبور بودن جاده مراغه ورجوی ملکان، برای چند روستای تابعه لازم است که بند فوق از طریق بخشداری مرکزی مراغه پیگیری و اقدام گردد.

7- اطلاع رسانی و نصب بنر در سطح روستا در خصوص لغو کلیه مراسم های عید نوروز و ممنوعیت دید و بازدید های خانوادگی و عدم پذیرش میهمانان از شهرهای دیگر؛

دومین مرحله محلول پاشی معابرعمومی روستای ورجوی
جهت پیشگیری از شیوع بیماری کرونا ویروس؛ دهیاری ورجوی

***

شایان ذکر است که اجرای تمامی موارد ذکر شده در بالا، منوط به نظارت مستقیم ستاد مدیریت بحران روستای ورجوی، پیگیری، اطلاع رسانی و مطالبه کانال های خبری ورجوی و رعایت موارد بهداشتی توسط اهالی شریف روستای ورجوی می باشد.

طبق بند 2 مصوبه فوق هر گونه تجمع پایان سال تحت عنوان برنامه چهارشنبه سوری در روستای ورجوی ممنوع بوده و اصناف عزیز روستا، مجاز به فرآهم کردن بستر این گونه تجمعات در جلوی مغازه خود نخواهند بود.

با توجه به تردد خودروهای کارخانه کاوه سودای مراغه و همچنین مسیر عبور بودنِ کمربندی شهیدان ذاکری برای چندین روستای تابعه، رعایت توصیه های ستاد مدیریت بحران روستای ورجوی برای اصناف و کسبه عزیز در کمربندی روستای ورجوی بیش از پیش لازم و مورد انتظار است.

تمامی موارد ثبت شده در بالا به تائید دهیاری و شورای اسلامی ورجوی و حوزه مقاومت بسیج 5 کربلا و پایگاه های مقاومت شهید رجایی و شهدای ورجوی و مرکز بهداشت ورجوی رسیده است.

پایگاه خبری ورجوی

24 اسفند 98

 

26 اسفند ؛ سومین مرحله محلول پاشی مسجد خان رئیس، مسجد حمام، هیئت الزهراء، پست بانک و بخش هایی از مغازه ها، فروشگاه ها و محله های بزرگ ورجوی؛ با همت دهیاری و پایگاه های مقاومت بسیج شهید رجائی و شهدای ورجوی

 

روایت رزمنده ی 15 ساله ی روستای ورجوی از عملیات بدر سال 63

  • ۹:۵۲ ب.ظ

روایت رزمنده ی 15 ساله ی روستای ورجوی از عملیات بدر سال 63

خاطره ی اولین اعزام و شهادت شهید داود سالارخانی ؛ زخمی شدن آقامهدی باکری؛ نجات یک رزمنده زخمی و دیدار با فرمانده سپاه؛

شهید داود سالار خانی ورجوی ؛ بالا سمت چپ

توصیف : 4 سال از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران گذشته است و ما در سال 63 هجری شمسی و در روستای ورجوی روزگار می گذرانیم. ده ها نفر از شیفتگان اسلام در بلاد و روستاها پای در مکتب خمینی نهاده و عازم جبهه های نبرد شده اند؛ روستای ورجوی سال های پُر خون و غصه ای را پشت سر نهاده است. چند سالیست که آتش جنگ، صدای جواد پاشانژاد را در دل روستا خاموش کرده و اکنون کسی از سر بریده ی قربانعلی نجد ورجوی، ندای لبیک یا خمینی را نمی شنود. محسن پرویزی، اسماعیل بهروز نژاد، مجید رشید آذر و ابراهیم اقبالی سال هاست که شهید شده اند! جعفرخاکپای، صمد پاشانژاد و محسن اقبالی آن هم بازی دوران کودکی و رفیق جبهه های نبرد دیگر در میان اهالی نیستند. حتی پیکر بی جان و آغشته به خون زلفعلی تقی زاده، بایرام جعفری، محمد علی راشدی، حمید اکبریان، غلامحسن حیدری و علی افشاریان هنوز به روستا نیامده است و در میان خاک های نرم و سوزان شلمچه و اندیمشک و شمال فکه و دهلُران آفتاب می خورند.

اما اینجا ! در همین روستا.. که مردم بی منّت، نان دستشان را می خورند مادران، هر روز کوچه های تنگ امیدشان را به یُمن آمدن رزمنده ی کوچکشان آب می پاشند و امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء می خوانند... سایه ی جنگ، عجیب بر آسمان این روستا رخنه کرده است و می کُشد هر آنکه را که « هیهات من الذله» سر می دهد. دانش آموزان روستا یکی پس از دیگری سر از مکتب عشق در می آورند و نماز خون را اینبار در قربانگاه کربلای سال 63 هجری شمسی می خوانند؛ چهار سال از نبرد حق و باطل گذشته است و ما در سال 63 هجری شمسی در این روستا با مردمانی بی بضاعت و کشاورز روزگار می گذرانیم. داغ 36 نفر از جوانان، قامت بلند پدرانشان را همچون کمانی خَم و مادران کارکشته شان را داغدار شهادت خود کرده است... ده ها نفر از شهدای سال های 64 و 65 و شصت و ششِ روستای ورجوی، هنوز در صف منتظران وصال عشق و جرعه نوشان حیات ابدی اند...

اینجا سال 63 هجری شمسی است و حسن عزیزی، ابراهیم احسانی، علیرضا سعادت و تقی پهلوانی هنوز 14 سال دارند و شاید هنوز به سن تکلیف هم نرسیده اند تا اینکه بخواهند عازم جبهه های نبردِ حق علیه باطل هم بشوند..

***

... یکی از همرزمان شهدای این روستا هستم. بنده اکثرا در مناطق جنگی کردستان بوده ام. می خواهم یک خاطره ای از عملیات بدر سال 63 برایتان روایت کنم. درعملیات بدر با دو نفر از شهدای روستایمان، شهید داود سالارخوانی و شهید عادل ذاکری با هم بودیم. در سال 63 با داود سالارخانی از تبریز به اهواز اعزام و در لشگر 31 عاشورا وارد گردان امیرالمؤمنین شدیم. 4 ماه در گردان خدمت کردیم و پس از آن عملیات بدر شروع شد.

اشاره : عملیات غرور آفرین بدر در 20 ام اسنفد سال 63 در منطقه هورالهویزه در شرق دجله با هدف دستیابی به جاده العماره بصره و تسلط بر شرق دجله همراه با انهدام نیرو با حضور گسترده یگان های سپاه و بسیج با همکاری ارتش جمهوری اسلامی ایران انجام شد که طی آن تنی چند از سرداران رشید سپاه اسلام از جمله شهید آقا مهدی باکری جان خود را فدای اسلام و ایران عزیز کردند.

شهید عادل ذاکری ورجوی فرمانده گروهانمان بود و از فروردین سال 61 با جبهه و جنگ آشنایی داشت. در عملیات بدر، من و داود سالارخوانی با هم بودیم. شب 20 ام, عملیات بدر در جزیره مجنون شروع شد... شب بود. وارد منطقه عملیاتی و سوار قایق شدیم موقعی که حرکت کردیم و رسیدیم به پل شناور، خمپاره ای روی پل فرود آمد و داود و چهار نفر دیگر در آب افتادند. بچه ها تلاش کردند تا داود و آن دو نفر را از آب بیرون آوردیم. ولی دو نفر از همرزمانمان در همان آغاز عملیات به شهادت رسیدند.

پس از آن سوار قایقی 12 نفره شدیم و به حرکت خود ادامه دادیم. در اواسط شب قایق ما به نی های داخل جزیره گیرکرد، دیده بانان عراقی ما را دیده بودند! و برای همین چند گلوله ی خمپاره به اطراف قایق ما زدند که منجر به زخمی شدن سه نفر از همرزمانمان شد. یکی از رزمنده ها داخل آب پرید و نی ها را از بدنه ی قایق جدا کرد و قایق آزاد شد. به راه خود ادامه دادیم... در میانه ی راه یکی از همرزمان زخمی مان از شدت جراحت و خونریزی شدید به خیل شهدا پیوست. ما همچنان به راه خود ادامه می دادیم...

صبح علی الطلوع، که به خاکی رسیدیم. وقتی در خاکی پیاده شدیم من و داود پشت خاکریزی سنگر گرفتیم. و پس از یک تلاش نفسگیر در زیر باران گلوله، سه خاکریز دیگر را باهم رفتیم جلو و خودمان را از چنگ دشمن درآوردیم. (آن موقع که با داود سالارخانی با هم بودیم دیگر عادل ذاکری را ندیدم؛ عادل را فقط در پادگان دیده بودم و بعد از آن از هم جدا شدیم. عادل آخرین بار به من گفت شما مواظب خودت و داوود باش. گفتم چشم. بعد از آن دیگر عادل را ندیدم. عادل در آخرین روز عملیات بدر و در 26 اسفند 63 به شهادت رسید.)

در پشت خاکریز فتح شده سه تن از افراد دشمن پشت دوشکائی نشسته بودند و وانمود می کردند، دوشکا گیر کرده است و قادر به شلیک نیست. اما وقتی همرزمان ما در گردان امیرالمؤمنین از خاکریز بیرون آمدند عراقی ها دوشکا را به کار انداخته و افراد خود را به سنگرها کشاندند. در این لحظه، یکی از عراقی ها که زخمی شده بود به طرف من تیراندازی کرد اما تیرها به من اصابت نکرد؛

به داود گفتم:

  • داود بزنش!
  • داودِ دل رحم...! در میدان جنگ گریه کرد و گفت زخمی هست.

داود اسلحه بدست ایستاده بود. گلوله ای از سمت عراقی ها شلیک شد و گلوی داود را بوسید و آن را نقش بر زمین کرد. من سریع داود را گرفتم؛ گفتم حتما زخمی شده، باید آن را درمان کنم.

داود...؟ داود...؟

دیدم پسرعمه ام تیر خورده به گلویش... اما از پشت گلو نفس می کشد چند لحظه نگذشت که داود در بغلم شهید شد (فقط خدا می داند که در آن روز برایم چه گذشت...) من جنازه آغشته به خون این نوجوان 16 ساله را بر زمین گذاشتم. دو سه تا هم عراقی جنازه شان افتاده بود آنجا، آوردم بغل جنازه داود، گفتم اگر خمپاره ای بیاید جنازه را داغون نکند (و این جنازه عراقی ها حائل باشند).

تصویری از شهید داود سالار خانی در میدان جنگ؛ سمت چپ

حالا دیگر بدون داود! و بدون رفیق همیشگی ام؛ باید جلو می رفتم... رفتم و افتادم در محاصره ی دشمن؛ با هزار زحمت و تدبیر از محاصره آمدم بیرون؛ دیدم جنازه داود را برداشته اند و برده اند. خلاصه آن شب درگیر بودیم با عراقی ها؛ ما تن به تن بودیم. من میخواستم خودم را از روی ترس قایم کنم. خیلی ترسیده بودم. وقتی در نیزارها قایم شده بودم شب بود، دیدم در فاصله 3 - 4 متری عراقی ها، نیزارها را کنار می کشند و می آیند و به ما نزدیک و نزدیک تر می شوند... با خودم گفتم خدایا این ها را بزنم یا نه. اگر بزنم آنها هم مرا می زنند اگر نزنم شاید سالم بمانم و آنها هم ردّ می شوند. خلاصه آن لحظه ی حساس به خیر گذشت... ساعت ها تیراندازی و نزاع تن به تن بین ما و عراقی ها تمام شد و آمدیم بیرون؛

شبِ پر وحشت عملیت تمام شد. صبح شده بود... آقا مهدی باکری را دیدم تقریبا 50 متر جلوتر از من زخمی شده و افتاده بود. به همرزمانم گفتم چرا آنجا آنقدر شلوغ است؟ گفتند آقا مهدی ترکش خورده من دویدم پیش او... گفتم بگذار ببینم از کجا ترکش خورده، چه اتفاقی افتاده؟ آن موقع فرمانده لشگرمان بود؛ دیدم آقا مهدی رو گذاشتند در یک جیب عراقی و به عقب بردند.

اشاره : محسن رضایی فرمانده وقت سپاه می گوید: من آقا مِهدی را خوب می شناختم، وقتی محاصره شد از آنجایی که می دانست کار عملیات به بن بست رسیده و تنها راه موفقیت در عملیات بدر حفظ دجله است، او مانده بود که چکار کند؟ رضایی می گوید: در عملیات بدر که لشگر 31 عاشورا نقش جدی داشت تلاش کردیم تا با مهدی ارتباط بی سیم بر قرار کنیم. غلبه آتش و فشار تانک های دشمن زیاد شده بود، از شهید کاظمی خواستم به مهدی بگوید که بازگردد اما او گفته بود جنگ، جنگ آتش است و نمی توانم برگردم. اتفاقا اینجا جای خوبی است، اگر می توانی خودت هم به اینجا بیا!پس از آن تلاش کردم با مهدی صحبت کنم اما او از هم صحبت شدن با من فرار می کرد. مهدی بین دوراهی خود و غیرتش مانده بود...دجله قابل حفظ نبود و مهدی هم دچار شرمندگی شده بود...پس از زخمی شدن آقامهدی قایقی می آید که او را به عقب بیاورد اما آن قایق را دشمن می زند و پیکر بی جان مهدی به رود دجله می افتد از آنجا به اروند می رود و در خلیج فارس به ابدیت می پیوندد...

***

...من وقتی برگشتم در کنار خارکریز جنازه ای را دیدم که نیمه جان افتاده اما کم مانده که تمام کند. جلوتر رفتم. با دستش اشاره می کرد به طرف من که مرا هم ببرید؛ من هم که از تن به تن آمده بودم بیرون حقیقتا خیلی ترسیده بودم میخواستم بروم خلاصه نمی دانم چطور شد خیلی زخمی ها در زمین زیاد بودند خیلی... من نمی دانم چه عامل باعث شد که برگشتم تا آن زخمی را بردارم آن موقع من هم کوچک بودم عملیات بدر سال 63 بود اسفندماه؛ حدودا 15 یا 16 ساله بودم گفتم خدایا چکار کنم این رزمنده با این بدن زخمی با دستش به من اشاره کرد که مرا هم ببرعقب. با خودم کلنجار می رفتم که میتوانم ببرم یا زورم نمی رسد؟ تصمیم گرفتن در آن شرایط خیلی سخت بود.

زود خودم را سبک کردم و وسایلی که داشتم را انداختم زمین؛ گفتم هر طوری شده باید این زخمی را هم ببرم عقب. سرش زخمی شده بود چه زخمی؟! میخواستم کلاه آهنیش را بردارم. گفتم این وزن اضافی دارد؛ با خودم فکر کردم که باید این کلاه را از سراین بیچاره بردارم. تا خواستم کلاه را بکشم یکدفعه دیدم یک ترکش بزرگ به سرش خورده است و کلاه آهنی را هم خم کرده و رفته داخل سرش! من هم این را نمی دانستم میخواستم بند کلاه را باز کنم. همین کار را هم کردم، تا کلاه را کشیدم که به بیرون بیاندازم و از سرش جدا کنم یکدفعه دیدم سرش را پاره کرد. خونریزی به حدی شدید بود که آن رزمنده از شدت جراحت و زخم عمیق از حال رفت. خستگی و ترس کل وجودم را گرفته بود، یک شال داشتم زود آن را برداشتم و گذاشتم روی سرش. نمی دانستم که شهید شده یا بی هوش در دستانم افتاده است! یاد داود؛ پسر عمه ام افتادم... با خودم گفتم من تصمیم گرفته ام که این را هر طور شده به عقب ببرم؛ با هزار زحمت برداشتمش! سرش را بستم؛ حدودا 30 متر یا 50 متر آوردمش عقب. یک روستایی بود تیر خورده و جنگ زده! و با یک درخت خرمای ترکش خورده، که بر زمین افتاده بود.

آن رزمنده زخمی یا شهید را گذاشتم کنار خاکریز و نزدیک آن درخت! گفتم خدایا با این وضع چکار میتوانم بکنم. جنازه عراقی ها افتاده بودند روی زمین. باز آن ها را آوردم و دورتا دور بدن این رزمنده شهید یا زخمی را پوشاندم تا ترکش نخورد و بیشتر از این از بین نرود. خستگی امانم را بریده بود با خودم می گفتم دیگر نمیتوانم خودم را ببرم. گذاشتمش... و رفتم.

دوباره خاکریز بود و برگشتن به عقب؛ تا از خاکریز رد شدم بین نیروهای خودمان یک موتور سواری را دیدم با موتور 250؛ خودم را به آن موتوری رساندم؛ گفتم آ...آ... آنجا یک مجروح گذاشته ام ولی نمی دانم شهید شده یا زنده است! گرسنگی، تشنگی، خستگی، ترس و اضطراب؛ زبانم بند آمده بود. گفتم می...می.. میتوانی بیاوری عقب؟ گفت کجا؟ گفتم بغل آن درخت خرما. نشانش دادم. موتوررا روشن کرد و رفت. هنوز از من دور نشده بود که عراقی ها با دو سه تا آرپی جی پذیرائیش کردند. گفتم خدا یا من این را هم به مردن دادم اگر اتفاقی بیافتد مقصرش من هستم. کلنجار رفتن و حرف زدن در میدان جنگ یک چیز طبیعی است، خلاصه بخیر گذشت.

مدتی نگذشته بود که دیدم آن رزمنده را انداخته روی باک موتور و دست و پاهاش از این ور و آن ور باک موتور به زمین می خورد و این طور کشان کشان می آوردش. خلاصه با هزار زحمت آن را آورد عقب؛ وقتی این جنازه را گذاشت زمین گفتم این دیگر شهید شده و مجروح نیست.

آن جا یک پرستاری بود زود دست به کار شد و نبضش را گرفت. علی الظاهر زنده می نمود و خیلی خیلی آرام نفس می کشید. انداختند پشت یک جیب عراقی و باز آوردند عقب تر. من هم زیر آوار ماندم ! چشمتان روز بد نبیند بعد از انتقال آن رزمنده ی زخمی، یک هواپیمائی آمد و حسابی بمبارانمان کرد من هم ماندم زیر آوار. از آن به بعد دیگر از هیچ چیز خبر نداشتم که چه شد و بر رزمندگان ما در آن عملیات چه گذشت؟

***

...خلاصه جنگ تمام شد و چند سال از جنگ و آن قضایا گذشت... بعد از جنگ من برای دیدار دوستم به پیرانشهر رفتم. موقعی که آمریکا کویت را می زد یادتان هست؟... رفتم آنجا و پس از دیدن دوستم، به من گفت که فرمانده سپاه آمده برای بازدید. من هم گفتم شما بروید و بازدید کنید. من داخل همین چادر می نشینم و منتظرتان می مانم. آنها رفتند و بازدید کردند و آمدند. دوستم آمد دست مرا گرفت و برد پیش فرمانده و معرفی ام کرد.

-فرمانده!

-ایشان هم افسر پوربیک یکی از رزمندگان و سپاهیان مراغه هست. ماه ها در جنگ و عملیات با هم بودیم...

-فرمانده سپاه با تعجب رو به من کرد و

-گفت: افسر...! ... پوربیک...!

-دوستم گفت بله فرمانده. افسر پوربیک از رزمندگان مراغه؛ سال هاست که می شناسمش...

-بغض در گلو و اشک در چشم.. با یک حالتی به من نگاه می کرد. بلند شد و ایستاد. یکدفعه دیدم مرا بغل کرد و گریه کرد و...گریه کرد و... بوسید!

-با تعجب گفتم چیزی شده فرمانده؟ گفت: افسر پوربیک تویی؟ گفتم بله فرمانده!

آن عملیات. آن رزمنده زخمی. آن درخت خرما. آن موتور سوار. همه و همه تداعی گر یک حقیقت شیرین بودند!

آن موقع با هم بودیم آن رزمنده زخمی که من آن را برداشتم و به عقب برگرداندمش. یادتان هست؟ فکر می کردم با آن وضعی که داشت حتما شهید شده است.

خدا را شکر فرمانده سپاه نقده شده بود بله « او کسی است که زنده می کند و می میراند...» آن جا داخل چادر مرا دید و شناخت. محکم مرا به سینه اش چسباند و بوسید... من که باورم نمی شد این همان رزمنده زخمی است که نجاتش دادم! با تعجب و تبسم گفتم مگر تو زنده شدی؟! من آن وقت که تو را آورده بودم عقب فکر نمی کردم زنده بمانی. با خودم میگفتم حتما شهید شده است... فرماندهِ روزهایِ سختِ جنگ گفت: نه ! من داخل یک چاله ای افتاده بودم شما هم می دویدید. من با دستم به شما اشاره کردم که مرا هم ببرید. شما هم آمدید و... من همانم! همان زخمی...همان رزمنده...

رزمنده افسر پور بیک ورجوی؛ جمعی گردان امیرالمومنین لشگر31 عاشورا

آقای پوربیک از زمان اعزامتان هم خاطره ای دارید؟

بله آن موقع من اولین اعزامم سال 60 بود رفتم تبریز آنجا اعزام نیرو بود. آقای عوض محمدی هم مسئول آنجا بود خلاصه توی صف نگاه کرد و 3 نفر را از وسط صف آورد بیرون آنهایی که قدشان کوتاه بود متاسفانه منم آوردند بیرون؛ گفتند پدر و مادرتان راضی هست که با این سنّ بیایید جبهه؟ بروید یک رضایت نامه بیاورید. خیلی مأدبانه منو از اونجا انداختند بیرون. تبریز خیابان حافظ. اون موقع بچه بودم 15 سالم بود من خیابان حافظ را نمی شناختم منو انداختند بیرون گفتم من اینجا رو نمیشناسم. سرم رو انداختم و همین جور خیابان رو رفتم پایین یک روحانی را دیدم که به طرف من می آید تا رسید، بهش گفتم حاج آقا یک خواهشی دارم! گفتم منو اعزام نمی کنند جبهه، شما بیا بگو من پدر ایشون هستم و راضیم پسرم بره جبهه تا منو اعزام کنند. گفت کجا گفتم اعزام نیرو. گفت مسئولش کیه گفتم عوض محمدی. گفت باشه بیا بریم...

اون هم با من آمد اعزام نیرو... رفت نشست توی اتاق فرماندهی ما هم توی حیاط بودیم یکدفعه دیدم بلندگو صدا کرد افسرپوربیک ؛ افسر پوربیک... تا این رو شنیدم رفتم اتاق فرماندهی. گفتند پدرت را آوردی؟ گفتم بله. گفتند کو؟ گفتم ایشون هستند با دستم حاج آقا روحانی رو نشان دادم. یک دفعه دیدم حاج آقا گفت آقا پسر تو میری جبهه و شهید می شی لااقل درست حرف بزن! یکدفعه جا خوردم، دیدم نقشه ام لو رفته است گفتم حقیقتا من می خوام اعزام بشم و این حاج آقا روحانی رو هم از بیرون آوردم... خلاصه منو اعزام کردن و در اولین اعزام هم رفتم پیرانشهر سه ماه در منطقه بودم. اولین اعزامم از میاندوآب بود از آنجا که رد می شدیم اون ور کمین بود و از ساعت 4 بعد ازظهر به بعد جاده کلا بسته می شد.

دفعات بعد هم رفتید جبهه؟

بله دفعات بعد می آمدم دو ماه سه ماه استراحت می کردم و دوباره میرفتم جبهه. خلاصه 40 ماه جبهه بودم.

توی بچه های روستا شهیدی رو سراغ دارین که پدر و مادرش خیلی سخت رضایت داده بودند بهشون برن جبهه؟

بله. شهید داود سالارخانی رو راضی نبودند که بره جبهه آنقدر اسرار کرد که پدر و مادرش راضی شدند با من بیاد جبهه اون موقع 16 سال داشت.

چند روز یا چند ماه در منطقه بود که شهید شد؟

سه ماه بود. وقتی عملیات بدر در سال 63 شروع شد با هم رفتیم عملیات. بعد از عملیات هم که گلوله خورد به گلوش و شهید شد فرمانده لشگرمان هم آقامهدی باکری بود خدا رحمتش کنه...

از نزدیک دیده بودید آقا مهدی رو؟

بله خیلی با هم بودیم. به چادر ما چند بار مهمان آمده بود و باهم نماز جماعت می خواندیم...

اگر دوباره جنگ بشه جوان ها باز به جنگ میرن ؟

من نمیتونم جوان ها رو بگم ولی من بدون ریا می گم به این منبر قسم می خورم اگر هزار بارهم جنگ بشه باز هم می رم اون موقعی که توی سوریه جنگ بود من هم اسمم رو نوشتم ولی نبردند بخاطر مجروحیتم.

بیاد شهدای اسفند ماه روستای شهید پرور ورجوی :

شهید منصور ورجوی؛ شهید عادل ذاکری؛ شهید داود سالار خانی؛ شهید یعقوب دهقان؛ شهید یوسف مختاری ؛ شهید جعفر افرودی؛ شهید علی ذاکری؛ شهید حسن عزیزی؛ شهید علی صابری؛ شهید محسن کریمیان ثانی و شهیده زکیه کریمیان ثانی ورجوی

نویسنده: هادی رستمی آذر ورجوی

منبع : پایگاه خبری ورجوی

اتحاد درون گفتمانی و پیروزی جریان انقلاب در مراغه؛ علی علیزاده راهی مجلس شد.

  • ۱۱:۱۲ ب.ظ

علیزاده نماینده مراغه و عجب شیر در مجلس یازدهم شد.

علی علیزاده کاندیدای شورای ائتلاف نیروهای انقلاب در حوزه انتخابیه مراغه و عجب شیر راهی یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی شد.

دکتر علی علیزاده؛ نماینده مراغه در مجلس

 

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ورجوی، بر اساس نتیجه شمارش آرا در حوزه انتخابیه مراغه و عجب‌شیر، از مجموع 120 هزار و 750 رأی مأخوذه، آقای علی علیزاده

با بیشترین رأی از روستای شهید پرور ورجوی (781 رأی) و در مجموع از شهرستان مراغه و عجب شیر با 44 هزار و 691 رأی به عنوان نماینده این حوزه در مجلس شورای اسلامی انتخاب شد.

گفتنی است علی علیزاده در این دوره از انتخابات با لیست شورای ائتلاف نیروهای انقلاب آذربایجان شرقی وارد انتخابات شد. طبق قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی، هر نامزدی که 20 درصد از آرای "صحیح" مأخوذه را کسب کند به عنوان نماینده مردم انتخاب می‌شود. و این در حالیست که دکتر علی علیزاده 37% از کل آراء شهرستان مراغه را در یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در مراغه به خود اختصاص داده است.

دیدار مردمی دکتر علی علیزاده ؛ روستای شهید پرور ورجوی

به گزارش پایگاه خبری ورجوی، کل آراء روستای ورجوی 1388 رأی بود که از این تعداد 781 رأی نصیب دکتر علی علیزاده و 254 رأی به مهندس نادر ابراهیمی و 239 رأی به دکتر سعید نقوی اختصاص داده شد. و سهم سایر کاندیداها و آراء باطله نیز از مجموع آراء در روستای ورجوی به تعداد 114 رأی بوده است.

حضور و سخنرانی دکتر حسین اکبریان ورجوی در مسجد شهداء ؛ انتخابات

روستای ورجوی با جمعیتی نزدیک به 3 هزار نفر در 6 کیلومتری جنوب شهرستان مراغه واقع گردیده است. این روستا بزرگترین روستای مراغه بوده و با دارا بودن دو هزار رأی از افراد واجد شرایط یکی از روستاهای مؤثر در انتخابات حوزه شهرستان مراغه محسوب می شود.

 

انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی ؛ روستای ورجوی

🔖 اطلاعیه

« من لم یشکر المخلوق و لم یشکر الخالق»

✍️ مردم شریف، شهیدپرور و انقلابی #روستای_ورجوی با حضور حداکثری خود در پای صندوق های رأی، دوم اسفند ماه 1398 حماسه سازی نموده اید. و با درخشش مطلوب در انتخاب نیروی جوان انقلابی #دکتر_علی_علیزاده ثابت کردید که توطئه های دشمنان نظام در برابر اراده پولادین شما بی تاثیر است و ترفندهای خنّاسان در دلسرد کردن ملت نسبت به انقلاب و نظام هیچ کارساز نبوده و نخواهد بود.

🇮🇷 خداوند متعال را بابت پیروزیتان در این امتحان الهی فراوان شکر که مثل همیشه پیروز و سربلند میدان، شما شدید نه گروه ها و جناح های سیاسی؛ و با انتخاب جوان انقلابی و کارآمد #دکتر_علی_علیزاده ثابت کردید که:
« اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم »

✍️ لذا جا دارد از همه اقشار مردم شهیدپرور و انقلابی روستای ورجوی اعم از اصناف، کشاورزان، بازاریان، صنعتگران، بانوان، ورزشکاران، دانش آموزان، فرهنگیان، دانشجویان، بسیجیان، رزمندگان، ایثارگران و خانواده های معظم و معزز 61 شهید روستای ورجوی که با حضور حداکثری و انتخاب اصلح، خداوند متعال را از خود راضی، و دل حضرت ولی عصر (عج) را خشنود و آینده نظام را روشن نمودید، کمال تشکر و قدردانی را می نمائیم.

🇮🇷 سر سجده شکر بر درگاه ایزد منان نموده و سربلندی و سرافرازی دائم را از درگاهش مسئلت می نمائیم. اینک نوبت #منتخبان_مردم است که برای گره گشائی از معیشت مردم و امید آفرینی، تحقق آرمان های امام راحل و شهداء و در جهت نااُمید کردن دشمنان ملت ایران گام های استوار بردارند. ان شاءالله

و من الله التوفیق
6 اسفند 1398

🏷 #دهیاری و شورای اسلامی روستای ورجوی
🏷 #فرماندهی حوزه مقاومت بسیج 5 کربلاء ورجوی
🏷 #فرماندهی و اعضای شورای پایگاه های مقاومت بسیج شهدای ورجوی و شهید رجائی ورجوی
🏷 پایگاه خبری ورجوی

مراسم تجلیل از #خادمان و خیرین موکب ۱۴۰۰ شهید مراغه

  • ۱۱:۲۳ ب.ظ

🔰‍ مراسم تجلیل از خادمان و خیرین موکب ۱۴۰۰ شهید مراغه

آیت الله پور محمدی (امام جمعه مراغه) : از هیئت الزهراء ورجوی تشکر می کنیم که در این امر معنوی پیشگام و پیشقدم شدند.

موکب 1400 شهید مراغه هیئت الزهراء ورجوی

🔸مراسم پرشکوه تجلیل از خادمان و خیرین موکب ۱۴۰۰ شهید مراغه با حضور جمعی از مسئولین استان و شهرستان در مسجد شهدای مراغه برگزار گردید.

رئیس ستاد بازسازی عتبات عالیات آذربایجان‌شرقی: افزایش 20 درصدی کمک های مردم آذربایجان‌ شرقی، با۱۰ میلیارد ریال برای بازسازی عتبات عالیات./ 25 موکب استان آذربایجان شرقی با 800 نفر خادم برای 30 هزار نفر اسکان و برای 100 هزار نفر شام و نهار ارائه دادند.

🔹به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ورجوی حاج جعفر قهوه چیان مسئول عتبات عالیات و رابط آستان قدس رضوی شهرستان مراغه در ابتدای این مراسم به برخی از خدمات موکب ۱۴۰۰ شهید مراغه در پیاده روی اربعین سال 98 اشاره کرده و گفتند: موکب ۱۴۰۰ شهید مراغه که با کمک های مالی خیرین شهرستان در مدرسه عمار یاسر کربلای معلی مستقر بود به مدت ۱۴ روز با برپایی خیمه ای جهت اسکان زائران، در هر شبانه روز از 4 هزار زائر با چایی پذیرائی و مشغول خدمت رسانی بود.

🔹به گزارش پایگاه خبری ورجوی علی حق بیگی مسئول عتبات و عالیات استان آذربایجان شرقی که  سخنران بعدی این مراسم بود به ظرفیت های بالای شهرستان مراغه اشاره کرده و گفتند: موکب ۱۴۰۰ شهید شهرستان مراغه در کنار سایر موکب های استان در کربلای معلی و سامرا به زائران اربعین حسینی علیه السلام خدمات شایسته ای انجام دادند. ایشان گفتند: امروز موکب ها به فرهنگ و مکتبی تبدیل شده اند که هرکجا مصیبت و مشکلی بوجود می آید در آنجا حاضر می شوند و خدمات جهادی ارائه می دهند. ایشان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را از بنیانگذاران موکب ها و ستادهای بازسازی عتبات عالیات دانستند.

🔹ایشان در خاتمه با بیان بخشی از خدمات موکب های استان گفت: در سال ۹۸ به تعداد ۳۰ هزار زائر اربعین خدمت رسانی شده است.

🔸به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ورجوی آیت الله پورمحمدی امام جمعه شهرستان ویژه مراغه و عضو مجلس خبرگان رهبری که سخنران ویژه این مراسم بود با ذکر حدیثی به اهمیت زیارت امام حسین(ع) پرداخته و خاطرنشان کردند: اگر قیام و شهادت امام حسین نبود جامعه در ظلمت می ماند و انسان ها در خواب بودند و بیدار نمی شدند. ایشان با اشاره به عبارت رایج «الاسلام محمدی الحدوث و حسینی البقاء» گفتند: شهدای ۱۴۰۰ شهید مراغه از برکت خون امام حسین است. و امروز تکلیف همه ما معلوم است اگر لازم باشد باید با جان و مال و فرزندان خود در صحنه بوده و آماده دفاع از حریم اسلام و اهل بیت باشیم.

🔸به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ورجوی آیت الله پورمحمدی در پایان سخنان خود از همه دست اندرکاران، خادمان، خیرین و آحاد ملت شریف مراغه بجهت راه اندازی این موکب به عنوان افتخار مراغه تشکر کردند ایشان همچنین از هیئت الزهراء (س) ورجوی نیز که در این امر خیر و معنوی پیشگام و پیشقدم شد تقدیر کردند.

🔹مراسم تجلیل از موکب ۱۴۰۰ شهید آستان قدس رضوی شهرستان مراغه با اهدای لوح به خادمان و خیرین این موکب خاتمه یافت.

پایگاه خبری ورائوی 1398/02/10

روستای شهیدان در سوگ سردار ؛ فرمانده سپاه مراغه : حاج قاسم مرد عمل بود نه مرد وعده های 100 روزه

  • ۱۰:۴۳ ب.ظ

◾️#روستای_شهیدان در سوگ سردار حاج قاسم سلیمانی

#فرمانده سپاه مراغه : 3 ویژگی مهم سردار سلیمانی که حاج قاسم را سردار دل ها کرد.
🔺 حاج قاسم مرد عمل بود ؛ نه مرد وعده و وعید!


✍️ همزمان با وداع غم انگیز و عزادارای میلیون ها نفر از عاشقان ولایت و شیفتگان شهادت در سراسر ایران اسلامی، مجلس یادبود سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در روستای ورجوی، روستای شهیدان برگزار گردید.

✍️ به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ورجوی، مجلس یادبود سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس و همرزمان شهیدشان با سخنرانی فرمانده سپاه ناحیه مراغه برگزار شد. در این مراسم که با حضور مسئولین و اهالی شهیدپرور ورجوی و مراغه برگزار گردید جمعی از مداحان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نیز به مداحی و عزاداری پرداختند.

◾️ فرمانده سپاه مراغه ضمن عرض تبریک و تسلیت بمناسبت شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی گفتند : آنچه که حاج قاسم را سردار دلها، سردار معرفت، سردار عشق و سردار دوست داشتنی کرده است و امروز می بینیم که همه ملت های مسلمان در سوگ شهادت این سردار عزیز می سوزند و عزاداری می کنند چند ویژگی مهم است که خدمت شما مردم عزیز عرض می کنم.

1️⃣ ایشان اولین ویژگی مهم سردار سلیمانی را داشتن شخصیت #مردمی و خاکی بودن آن مرد بزرگ دانستند و گفتند : حاج قاسم یک شخص مردمی به معنای واقعی کلمه و انسانی خاکی بودند. که همواره در رفتار، گفتار و نشست و برخاست های خود بین مردم این را رعایت می کردند و مثل یک سرباز عادی رفتار می کردند و به هیچ وجه مغرور نبودند...

2️⃣ ایشان دومین ویژگی شخصیتی سردار قاسم سلیمانی را #مطیع_محض_ولایت بودن دانستند و گفتند : سردار سلیمانی قدمی غیر از جای پای ولایت و مقام معظم رهبری نگذاشتند و عملی بر خلاف نظر رهبر انقلاب انجام ندادند و سخنی برخلاف سخن مقام معظم رهبری بر زبان جاری نکردند...

3️⃣ به گزارش پایگاه خبر ی تحلیلی ورجوی سرهنگ پاسدار سعید رشیدی، همچنین #مرد_عمل بودن و مرد وعده و وعید نبودن را از دیگر ویژگی های بارز و شخصیتی سردار حاج قاسم سلیمانی دانستند و گفتند : سردار سلیمانی وعده نمی داد بلکه عمل می کرد ؛ وعده نمی داد که بعدا بگوید من کی گفته ام که 100 روز بعد مسائل را حل خواهم کرد! نمی گفت که وعده های من برای زمان صلح است و الان زمان جنگ است و وعده ها فرق کرده است. فرمانده سپاه مراغه گفتند :

🔺 حاج قاسم در یادواره شهید حسین پور برای مردم وعده داد که داعش در عرض 2 ماه از جغرافیای مسلمین حذف خواهد شد در حالی که یک هفته به اتمام این وعده مانده بود که خبر انحطاط داعش رسانه ای شد. عزیزان من! مرد عمل یعنی حاج قاسم سلیمانی ؛ شخصیت هایی مثل قاسم سلیمانی آینده را پیش بینی نمی کنند! آینده را با وعده های خود محقق نمی کنند ! بلکه آینده را می سازند و بوجود می آورند. حاج قاسم به تناسب وعده ای که برای نابودی چند ماهه داعش به مردم داد جهاد کرد؛ تلاش کرد و شب و روز جنگید نگفت که بروید جنگ کنید من هم خواهم آمد. پا به میدان نبرد گذاشت و گفت شما هم بیایید.

✍️ به گزارش پایگاه خبری ورجوی سخنران مجلس یادبود سردار سلیمانی در روستای شهید پرور ورجوی گفتند: برادران عزیز! سردار سلیمانی آبروی عالم اسلام بود و آبروی بشریت بود. بشریت امروز مدیون فداکاری ها، اخلاص ها, رشادت ها و از جان گذشتگی های این سردار دلها بود. سردار سلیمانی بشریت را از #تحجر و تفکر #تکفیری نجات داد و آن خدمتی که سردار سلیمانی بر بشریت کرد در آینده معلوم خواهد شد. آرامش و امنیتی که امروز در جامعه ما حاکم است مدیون سردار سلیمانی و همسنگر ها و همرزم های این سردار عزیز است.

⛔️ ✍️ به گزارش پایگاه خبری ورجوی، فرمانده سپاه ناحیه مراغه در #سخنان_مهمی گفتند: امروز مرزهای درگیری با دشمن در سواحل کارون و خلیج فارس نیست در خرمشهر نیست بلکه این مرزهای درگیری هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای جمهوری اسلامی ایران است و این حاصل رشادت های این سرداران و همرزمانشان است. ما امروز در سواحل مدیترانه با دشمن می جنگیم. در 10 کیلومتری مرز اشغالگر قدس با دشمن می جنگیم. و آن جغرافیای وسیع مقاومت اکنون در اثر رشادت های این سردار بزرگ است . پیوستگی، همبستگی و اتصال جغرافیای وسیع مقاومت حاصل رشادت های سردار سلیمانی است. پادشاه اردن اکنون می گوید که ما امروز می فهمیم که از طریق حماس و حزب الله با جمهوری اسلامی ایران هم مرز شده ایم و خواب هلال شیعی که دشمنان پیشتر می دیدند و از آن می ترسیدند اکنون به ماه کاملی تعبیر و تبدیل شده است .

🔺 سرهنگ پاسدار سعید رشیدی در پایان سخنانشان خطاب به امت حزب اللهی و مردم همیشه در صحنه ایران گفتند : اما برادران من! این شهید بزرگوار تا زنده بود تا آخرین قطره ی خونش در راه اعتلای این نظام مقدس تلاش کرد و جنگید و مقاومت کرد تا زنده بود با زنده بودنش خدمت کرد و اکنون که شهید شده است با شهادتش غوغایی به راه انداخته و طوفانی بپا ساخته است  و این همسبستگی و انسجام و اتحاد حاصل #خون_سردار شهید قاسم سلیمانی است که در بین کشورهای اسلامی و حتی جریان های سیاسی داخلی (و مخالف هم ) بوجود آورده است. امروز از پیر و جوان و زن و مرد همه بر این شهید گریه می کنند و از این فراق دلگیر می سوزند همه برای این سردار اظهار عشق و محبت می کنند.

 

✍️ به گزارش #پایگاه_خبری_تحلیلی_ورائوی، این مراسم با همت اهالی شهید پرور ورجوی، پایگاه های مقاومت بسیج شهید رجائی و شهدای ورجوی، حوزه مقاومت بسیج 5 کربلا، دهیاری و شورای اسلامی ورجوی، مساجد و هیات حسینی روستای ورجوی تشکیل شد.

▪️روستای ورجوی در استان آذربایجان شرقی و در 6 کیلومتری جنوب شهرستان مراغه قرار گرفته است. این روستا با تقدیم بیش از 62 شهید در 8 سال دفاع مقدس، شهید پرورترین روستای ایران اسلامی است. روستای ورجوی را روستای شهیدان و روستای جهاد و مقاومت نیز می نامند.


پایگاه خبری تحلیلی ورجوی
1398/10/16

www.varovi.ir

برگزاری میزخدمت 5 اداره مراغه در روستای ورجوی؛ اداره آب و فاضلاب روستایی مثل همیشه پاسخگو نبود.

  • ۸:۹ ب.ظ

برگزاری میزخدمت 5 اداره شهرستان مراغه در روستای ورجوی به همت حوزه بسیج کارمندی

پاسخگویی اداره آب و فاضلاب روستاییِ مراغه، اهالی روستا را قانع نکرد! حاضرین، جلسه را با ناراحتی ترک کردند.

مراغه نیوز نوشت: این جلسه با حضور مسؤلین ادارات کمیته امداد امام، اداره ثبت اسناد مراغه، اداره آب و فاضلاب روستایی مراغه، بنیاد مسکن، خدمات شهری و معاونت حمل و نقل ترافیکی شهرداری مراغه و در راستای رسیدگی به مشکلات اهالی روستای ورجوی در جهت محرومیت زادایی! انجام گرفت.

در این دیدار چهره به چهره اهالی روستا با مسؤلین ادارات، مشکلات خود و روستا را مطرح کردند که مصوباتی هم داشت. ولی اهالی خون گرم ورجوی از آب شرب خود خیلی ناراضی بودند و پاسخ گویی معاونت شرکت آب و فاضلاب روستایی مهندس نیک پی مردم شریف این روستا را قانع نکرد. (و این باعث شد که اهالی ورجوی جلسه را با ناراحتی ترک کنند). مدیر مسئول کانال مراغه نیوز نوشت: امیدوارم فرمانداری مراغه به این مشکل بزرگ این روستا رسیدگی فرمایند که واقعا به یک بحران در روستا تبدیل شده است.

پایگاه خبری تحلیلی ورجوی

استقبال از کتابخانه عمومی ورجوی ۲ برابر رشد کرده است.

  • ۴:۲۵ ب.ظ

رشد 2 برابری استقبال از کتابخانه عمومی ورجوی
در جشنواره سراسری کتابخوانی رضوی، کتابخوان های روستای ورجوی از کتابخوان های شهر خراجو پیشتاز بودند. 

به گزارش پایگاه خبری ورجوی مسئول کتابخانه عمومی شهید عطائی ورجوی گفت: با همت اهالی روستای شهید پرور ورجوی، میزان استقبال از این مرکز فرهنگی نسبت به سال گذشته به میزان قابل توجهی افزایش یافته است. محرمی در گفت و گو با پایگاه خبری ورجوی از رشد 2 برابری استقبال ِ کتاب خوان های روستای ورجوی از کتابخانه عمومی شهید عطائی ورجوی خبر داد. 
به گزارش پایگاه خبری  تحلیلی ورجوی در بازدیدی که از کتابخانه عمومی شهید عطائی روستای ورجوی انجام گرفت، جویای حال این مجموعه فرهنگی در روستای شهید پرور ورجوی شدیم. 
در اول بازدید از کتابخانه، سراغ مخزن اصلی کتابخانه رفتیم. مجموعه ای منظم و خوش ترکیب با 2600 جلد کتاب در یک روستا... البته کمی هم دست نخورده...؛ کتاب هایی از جنس رمان و ادبیات؛ مذهب و ریاضیات؛ علوم اجتماعی و شعر و ... برای کودکان؛ نوجوانان، جوانان و بزرگسالان ؛ کتاب هایی که هر کدام پیامی خاصّ دارند و مخاطبی ویژه. و می طلبند آن جوانی را که برای لختی درنگ! سر از این کتابخانه در بیاورد و در پی پاسخ به یک سوال! بشود آن جوانی که، باید بشود...
کتابخانه عمومی روستای ورجوی در 23 اردیبهشت 97 افتتاح شد. در طی سال 97 با پذیرش 120 نفرعضو، اولین سال فعالیت خود را پشت سر گذاشت. اکنون این کتابخانه 240 نفرعضو فعال مرد (161) و زن (79) ازمقاطع تحصیلی ابتدائی، راهنمایی، متوسطه، کارشناسی و ارشد و دکتری دارد. رشد دو برابری استقبال از کتاب و کتاب خوانی در یک روستا خوش اقبالی بزرگی است که نصیب هر جامعه و مردمی نمی شود. در جشنواره سراسری کتابخوانی رضوی هم کتاب خوان های روستای ورجوی از کتابخوان های شهر خراجوی مراغه پیشتاز بودند. مهدی رحیمی ورجوی و حجت رحیم زاده ورجوی دو کتاب خوان فعال در روستا و جزء 12 نفر برگزیده در جشنواره رضوی از شهرستان مراغه بودند که مقام آوردند.
مسئول کتابخانه عمومی روستای ورجوی می گوید : به طور میانگین در هر ماه حدود 100 الی 120 جلد کتاب از این کتابخانه به امانت برده می شود. کتاب های رمان، ادبیات و کودک پربازدیدترین های کتابخانه عمومی روستای ورجوی هستند. همت والای مسئولین ِ کتابخانه های عمومی و استقبال اهالی با فرهنگ روستای ورجوی، امانت دهی 38 جلدی کتاب در سه ماهه سوم سال 97 را به عددی بیشتر از 230 جلد کتاب در سه ماهه سوم سال جاری (98) رسانده است. محرمی در گفت و گو با پایگاه خبری ورجوی گفت: برنامه تقدیر از مسئولین و فعالین فرهنگی روستای ورجوی که دراسفند ماه سال 97  توسط دهیاری و شورای اسلامی روستا در این کتابخانه برگزار شد نیز بی تاثیر برای رونق گرفتن کتابخانه عمومی ورجوی نبود.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ورجوی، مسئول کتابخانه عمومی شهید عطائی ضمن ابراز گلایه ای، ظرفیت سالن های مطالعه برای بانوان و آقایان را 42 نفر عنوان کردند و ازعموم دانش آموزان و دانشجویان ورجوی جهت مطالعه در کتابخانه عمومی روستایشان دعوت کردند. ایشان همچنین گفتند کتابخانه عمومی روستای ورجوی با امکان جست و جوی کتاب های درخواستی در سیستم کتابخانه های عمومی کشور از طریق اینترنت رایگان برای تمامی اعضای کتابخانه فرآهم گردیده است. 
به گزارش پایگاه خبری ورجوی، محرمی در پایان این گفت و گو به برخی از مشکلات کتابخانه عمومی ورجوی نیز اشاره کردند. نبود پرده ی مناسب آفتاب گیربرای پنجره های سالن مطالعه خواهران و برادران، نبود میزو صندلی مناسب برای بازدیدکنندگانِ میهمان و مسئولین و همچنین کمبود منابع در بخش کتاب های کمک درسی مقاطع ابتدائی و راهنمایی، کتاب های هنری، کتاب های روانشناسی، کامپیوتر، زبان، علوم اجتماعی، ریاضیات و ... ازجمله مشکلات و کمبود های موجود در کتابخانه عمومی روستای ورجوی هستند. 
کتابخانه عمومی روستای ورجوی همه روزه از ساعت ۹ صبح الی ۴ بعد از ظهر آماده پذیرش علاقه مندان عزیز می باشد. اهالی ورجوی میتوانند با در دست داشتن کپی کارت ملی و یک عدد عکس 3*4 در این کتابخانه بصورت رایگان عضو شوند. روستای تاریخی گردشگری ورجوی با جمعیتی نزدیک به ۳هزار نفر در ۶ کیلومتری جنوب شهرستان مراغه واقع گردیده است. 

پایگاه خبری تحلیلی ورجوی / آذر ۹۸

Www.varovi.ir 

گفت و گوی اختصاصی با حاج نادر ذاکری ورجوی ؛ شهردار و رئیس بنیاد شهید اسبق مراغه

  • ۱۲:۲۳ ق.ظ

 رسانه ها و نهادها ناگفته های جنگ را بازگو کنند !

گفت و گوی اختصاصی با دبیر مدرسه راهنمائی ورجوی؛ یک مدیر جهادی در تراز انقلاب اسلامی؛ معلمی که در یکسال بیش از 5 نفر از دانش آموزانش شهید شدند؛ ایشان در این گفتگو از نحوه ی اعزام رزمندگان روستای ورجوی، ساخت یک پادگان نظامی در دزفول توسط بچه رزمنده های مراغه، ارسال کمک های مردمی اهالی روستای ورجوی به آبادان با ما سخن گفته اند. وقتی استاندار خوزستان از کارهای جهادی رزمندگان مراغه ای تعجب میکنند.

ایشان گلایه هایی هم از مسئولین بخاطر عدم رسیدگی به مشکلات روستای شهید پرور ورجوی دارند.

... با سلام؛ حاج آقا لطفا از روستای ورجوی برای ما بگوئید از زمان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی؛ و اینکه شهدای ورجوی از کجا اعزام می شده اند؟

بسم الله الرحمن الرحیم؛ بسم رب الشهداء و الصدیقین؛ ضمن عرض خیرمقدم و عرض تسلیت به مناسبت عاشورای حسینی (ع) ؛ مقدم شما عزیزان را در روستای شهید پرور ورجوی گرامی میدارم؛ روستای ورجوی نزدیک به 63 نفر شهید و 70 نفر جانباز دارد.

در شهرستان مراغه تقریبا 19 نفر جانباز 70 درصد داریم که از این تعداد 5 نفر از جانبازانِ 70 درصد، از اهالی این روستا هستند. 

اکثریت مردم روستای ورجوی در اول انقلاب خیلی زحمت کشیده اند و برای خاطر انقلاب اسلامی ایران هرروز از روستای ورجوی تا مراغه، این مسیر 6 کیلومتری را راهپیمائی و تظاهرات می کرده اند. در شهرمراغه هم اهالی ورجوی بیشتر مردم را به تظاهرات و راهپیمائی علیه نظام طاغوت تشویق و تحریک می کردند. 

اهالی روستای ما یک مردم کم در آمدِ مستضعفِ انقلابی با اعتقادات بسیار قوی بودند؛ در آن زمان روستای ورجوی حدودا با 2000 نفر جمعیت 6 مسجد داشته است که نشانگر ایمان و معنویت اجتماعی مردم و علاقه ی به دین اسلام در روستای ورجوی بوده است. بنابراین انتظار این چنین انقلابی را می کشیدند و از دل این انقلاب را می خواستند. 

عشق امام بود و دین اسلام و مملکت و ناموس مردم

بنده در سال 58 دبیر راهنمائی مدرسه این روستا بودم در کلاسم حدودا 25 نفر شاگرد داشتم. هر موقع یکی از این بچه ها که شهید می شدند و می آوردند در روستای ورجوی، باور کنید 5 -6 نفر دیگر به جبهه علاقه مند می شدند که به جبهه اعزام شوند. در همان سال 7 یا هشت نفر از شاگردان من به جبهه ها اعزام شدند و در همان سال هم شهید شدند. رزمندگان ورجوی عجیب علاقه به جبهه داشتند و اینها واقعا قدرتمند بودند. در لشگر ]همیشه پیروز[ عاشورا هم اکثر فرماندهان گردان ها و گروهان ها از بچه های روستای ورجوی بودند. بچه هایی نترس و غیرتمند ؛ دیندار و مذهبی؛ برای خاطر مملکت و دین و ناموس خودشان می خواستند جان خودشان را فدای این انقلاب اسلامی بکنند.


روی این اصل ما در این روستا شهید زیاد داشتیم و در آن موقع اکثراً پایگاههایی که در اینجا داشتیم فرماندهی و مرکزیت بسیج در شهرستان بوده و اعزام ها هم از مراغه بوده و تمامی روستاهای مراغه اکثراً نیروهایشان از طریق بسیج شهرستان مراغه اعزام می شدند به جبهه ها.  روستای ورجوی نسبت به جمعیت آن زمان که در شرکت تعاونی روستایی آمار داشتیم حدودا 63 نفر شهید و 70 نفر جانباز و چند نفر هم شهید زنده (جانباز بالای70درصد) داشتیم. که برای این نظام هزینه کردیم. عشق امام بود و دین اسلام و مملکت و ناموس مردم. 


حاج آقا اکثر این شهدای ورجوی سن شان زیر 30 سال هست خیلی ها هم زیر 20 سال هستند؛ در آن موقع خانواده های این بچه ها با رفتنشون مخالفت نمی کردند؟ 

نه خیر! اصلا!  خلاصه پسر هر چه یاد  بگیرد  از پدرش یاد میگیرد. وقتی پدر هر روز می رفت به تظاهرات و مسجد و بسیج و ... پسرش هم قهراً بدنبال پدرش همان راه را می رفت. اما الان شاید وضعیت متفاوت تر از آن زمان باشد...امروز شاید پدر یک چیزی بخواهد و پسرش آن راه دیگری را انتخاب کند. در آن زمان حکم فرمائی با پدرخانواده بود و پسرها عقیده به پدر داشتند. و آن  عقیده ای که ما آن روزها داشتیم شاید الان دیگر آن عقیده نباشد؛ در آن زمان اکثر همین پدر و مادرها خودشان پسرهایشان را به جبهه ها اعزام می کردند و هزینه های جنگی فرزندانشان را هم خودشان تامین می کردند. 

من خودم چندین بار با ماشین اداری که داشتم از وسائل این روستا جمع کردیم و برای بچه های خرمشهر و آبادان که در آنجا مردم هم زیاد نمانده بود بخاطر جنگ، و بسیج و پایگاهش واقعا مظلوم مانده بود وسائل و آذوقه بردیم. یک موقع ما رفتیم آنجا به ما گفتند خیلی ها آمدند و قول دادند ولی چیزی نیاوردند و رفتند؛ ما آمدیم اینجا و دو ماشین وسائل از این روستا و مراغه جمع کردیم و بردم آبادان. هرچه که نیازشان بود. وسائل برقی و پوشاک و پتو و ... و بعد از آن هم تا آخر جنگ با هم دوست شدیم و رفت و آمد هم داشتیم.

 بنده حدودا 3 -4 سال در دزفول بودم و پادگان دزفول را خودم ساختم. فرمانده لشگر آن موقع آمد مراغه و جلسه ای داشتیم در منزل امام جمعه وقت. گفتند تنها لشگری که پادگان ندارد لشگر عاشوراست و بقیه برای خودشان پادگان ساخته اند.  ما هم تعصباً ساخت این پادگان را قبول کردیم. فرمانده لشگر آن موقع گفت من به اکثر این شهرستان ها سفرکرده ام و این مسئله را مطرح کرده ام اما کسی حاضر به همکاری نشده است ؛ ما چون یک بچه روستایی بودیم این ماموریت را قبول کردیم. بعدا با مسئولین وقت در مورد آمادگی ما صحبت کرده بودند که یک نفر از مراغه هست که بیاید خوزستان و این پادگان را بسازد. آن ها هم یک جلسه ای گذاشتند که با آقای ذاکری بروید و منطقه را بگردید. ما هم با آنها رفتیم منطقه و بعد از یک هفته که در منطقه بودیم و مشکلات رزمندگان را برایشان گفتیم و این پادگان را نشان دادیم گفتند که ما آنجا نمیتوانیم بیاییم ولی وسائل و تجهیزات به شما می دهیم. 

نامه تقدیر ستاد لشگر 31 عاشورا از علی ذاکری ورجوی در امر احداث پادگان

ما هم از روستای ورجوی و مراغه نیرو بردیم و کار را شروع کردیم. 18 تا گردان زیرزمینی با ظرفیت 400 نفره ساختم. یک انبار مهمات بتن آرمه زیر زمینی ساختم. و یک حمام بزرگ ساختم که در عرض یک ساعت 400-500 نفر می رفتند دوش می گرفتند. خیابان کشی و درخت کاری و معابر و آثار های دیگر ساختیم و در این کار موفق هم شدیم. 
بنده آن موقع 50 نفر از این روستا و شهرستان نیرو بردم به منطقه و آن حمام بزرگ را در عرض 20 روز ساختم. خدا شاهد است آن موقع ما دوروز و یک شب کار میکردیم و یک شب می خوابیدیم. در عرض بیست روز یک حمام ساختیم که استاندار خوزستان آمده بود و تعجب می کرد از اینکه ما آن حمام بزرگ چند صد نفری را در عرض بیست روز ساخته باشیم.

الان روستای ما گرفتار هست و مشکلات زیادی دارد.

خلاصه روستای ما در زمان جنگ خیلی زحمت کشید برای این انقلاب ولی ما از طرف مسئولین آنچه که وظیفه شان بود برای این روستا خدمت کنند واقعا کم لطفی کردند و این نظر ماست. و اکثر کارهایی که در آن زمان انجام گرفت در این روستا مردم خودشان کردند مثل همین آبیاری  فاضلاب روستای ورجوی. پول این کارها را مردم خودشان از طریق خودیاری داده اند و مدیریت آن را بنده یا دوستان دیگر کرده ایم. و اکثر این کارها از دست خودشان آمده است. خلاصه آنچه انتظار می رفت از دولت که برای این روستا بعد از جنگ کار کند نشد؛ و یا ما نتوانستیم صدایمان را به گوش مسئولین برسانیم. الان روستای ما گرفتار هست و مشکلات زیادی دارد. بیکاری زیاد دارد. درآمد کشاورزی در این روستا کفاف زندگی مردم و  باغداران را نمی دهد و افرادی که از نظر مالی توانمند می شوند از روستا مهاجرت می کنند. حالا افراد زیادی داریم که ثروتمند و صاحب مقام هستند ولی الان دیگر روستای ورجوی را نمی شناسند حتی از روستای ورجوی مسئولین زیادی هم در شهر داشتیم ولی کسی قدم نگذاشت در این روستا تا مشکلی از این برادر ها را حل بکند. همه شان رفتند به خیال خودشان به غیر از بنده که]...[ در این روستا هم متاسفانه کارهای صنعتی هم انجام نشده است.  


حاج آقا اهالی روستا مخصوصا جوانان ورجوی چقدر با شهدای روستاشون آشنا هستند؟ 

 حالا اینکه بشناسند یا نشناسند یک نفر باید باشد که به این جوانان روستا یاد بدهد. این ها که شهید را ندیده اند الان نسل جدید ما شهید ندیده اند که! انگیزه شهید را نمی دانند. از کتاب ها میخوانند. این وظیفه رسانه ها و نهاد هاست که بیایند و ترویج شهادت را به اینها یاد بدهند، بگویند  و بفهمانند که در ما چه بود؟ وقتی بچه ها می رفتند مثلا می دیدند در دهلران از یک خانواده فقط یک نفر پیرمرد 90 ساله مانده و بقیه را عراقی ها اسیر گرفته اند یا وقتی ما میرفتیم خرمشهر میدیدم که عراقی ها آمده اند و پیرمردها را یک طرف و دخترها را یک طرف تقسیم کرده اند ...؛ گرفتار بعضی مسائلی بودیم که ناگفته مانده است در جنگ، وقتی بچه ها می رفتند و آنجا این مسائل را می شنیدند و می آمدند به بچه های دیگر در روستای ورجوی نقل می کردند این ها می رفتند جبهه به عشق همان حرف ها به خاطر غیرتی که برایشان ایجاد می شد. 

ما آن حال و هوایی که از شهدا داشتیم نتوانستیم نگه داریم الان هم به فراموشی دارند سپرده می شوند. ما گرفتار این روزگار هستیم و آن وظیفه ای که باید را نتوانستیم انجام بدهیم. آن تنور گرم شهادت را نتوانستیم برای این جوانان نگه داریم... بیکاری الان داد می زند و اقتصادمان زندگی این مردم را فلج کرده است. 

 

حاج آقا شما گفتید که در سال های اول جنگ خودتان معلم بودید؟ از نحوه شهادت این بچه ها، یا جبهه رفتنشون یا روحیه ای که داشتند خاطره ای دارید ؟ 

من عرض کردم خدمت شما این بچه هایی که در کلاس بودند اگر به تاریخ شهادت این ها نگاه بکنی در عرض آن 8 سال جنگ تحمیلی سالانه در روستای ورجوی حدودا 8 یا 9 نفر شهید شده اند. اکثراً هم بچه محصل بوده اند اینها؛ خلاصه وقتی اینها می رفتند مدرسه و یکی از دوستانشون به طریق پایگاه میرفت جبهه و شهید می شد 5-6 نفر دیگر با هم صحبت می کردند و در پایگاه ورجوی ثبت نام می کردند. خودشان را وارد پایگاه می کردند تا به خاطر احترامی که به اون دوست شهیدشون در جامعه برای او قائل بودند بروند و شهید شوند و راه آن دوستشان را ادامه بدهند. 

من نظرم این هست که اون بچه ها با شهادت دوستانشون ]بیشتر به جبهه ها اعزام می شدند[ من یادم هست که در روستای ورجوی یک نفر بنا بود ]که شهید شد[ کار می کرد وقتی یک شهید آوردند بالای دیوار که کار میکرد اون وسائل بنایی را انداخت زمین و گفت بعد از این هرکس در روستا بماند بی غیرت است. این بچه ها وقتی این حرفها را می شنیدند یا می دیدند که دوستانشون شهید شدند مشکل بود برایشان ماندن در این روستا. درکش الان برای ما خیلی مشکل هست. ولی آنها وقتی شهید را در این روستا میدیدند خودشان می خواستند که بروند و جبهه را ببینند. 

من یک عموزاده داشتم با خودم برده بودم دزفول ؛ یک مقدار کار کرد کلاس هفتم بود وقتی برگشت به روستای ورجوی یک ماه ماند چون حال و هوای جبهه را دیده بود بعدا به من خبردادند که علی از طریق بسیج برگشته جبهه و رفت و شهید شد. این ها خودشان علاقه مند می شدند که خودشان بروند و جبهه را ببینند و دوستانشان ملحق شوند. از شهادت هم کسی نمی ترسید. یعنی من به این مسجد و عاشورای حسینی قسم یک دفعه به خیالم هم نیامد که می میرم یعنی عاشق این بودیم که بمیریم هم مرده ایم. 

مردن و شهید شدن هیچ تاثیری در جسم و روح ما نداشت. ما سال 63 آخرین ماه بود که در فاو – جزیره مجنون بودیم جمعه بود باور کنید بیش از 100 بار ما را بمباران کرده بودند و ما یکبار هم به ذهنمان خطور نکرد که می میریم و شهید می شویم. جهنم بود آنجا! بچه ها خیلی قدرتمند بودند اصلا کسی بترسد که نمی تواند برود آنجا! (شهید بشود). آن موقع همه به عشق این نظامِ انقلابیِ ایده آلِ اسلامیِ کار می کردند و می گفتند مشکلات اجتماعی و آخرتی ما حل خواهد شد. ولی متاسفانه عملکرد ما مسئولین آنچنان که باید آن تنور گرم شهادت را نتوانست برای این جوانان نگه دارد.


حاج آقا اکثر بچه های روستای ورجوی خانواده شون کشاورز بوده اند؟ 

تمام بچه هایی که از روستای ورجوی شهید شده اند شما خیال بکنید که یک نفری دستش به دهنش می رسید و یک چیزی داشتند، نداشته اند؛ همه شان از خانواده های کشاورز و مستضعف بوده اند. خیال نکنید که از یک خانواده مرفه بوده اند. آن هایی بودند که به قرآن قسم پدر هاشون نماز صبحشان را در باغ می خواندند و کار و کشاورزی می کردند و شب هم نماز را در باغ می خواندند و می آمدند خانه. و مادران این شهدا هم پابه پای پدران این شهدا کار  می کردند. آن موقع ما برای درس خواندن پیاده می رفتیم مراغه و می آمدیم ورجوی.  وضعیت بچه ها از نظر مالی خوب نبود که. آن موقع شاید 5-6 نفر در این روستا دیپلم بود. نان مان را می گذاشتیم توی یک دستمال و کتابهایمان را برمی داشتیم و پیاده می رفتیم مراغه در یک مدرسه دوشیفته درس می خواندیم و وضعیت مالی ما طوری بود که نمی توانستیم یک چای از مغازه ای چیزی تهیه بکنیم و این نان را بخوریم. اکثر شهدای ورجوی از این خانواده ها به بار آمده اند. آنهایی که دستشان به دهنشان می رسید با جبهه اصلا کاری نداشتند. آنها اعتقادی به نظام و انقلاب نداشتند، تازه به ما نیش خند هم می زدند.  


شما احتمالا حاج آقا سیدرضا پاکدل رو بشناسید؟  

سید رضا! بله؛  این سید بزرگوار واقعا آبروی این روستای ما بود فردی بود متعهد و دیندار و از خدا بترس؛ آن چه که داشت، سید بود به پیغمبر احترام می گذاشت. آبروی پیغمبر را نمی برد. ما برای این سید خیلی علاقه داشتیم. آقایی بود واقعا خداشناس و دیندار و ما به همه چیزش اعتقاد داشتیم و دوستش داشتیم. ما اینقدر این سید را میشناختیم. در انقلاب هم ایشان همیشه با ما بودند و از خیلی از روحانی ها هم باسواد بودند و از جمله افرادی بودند که جلو دار این راهپیمائی ها بودند.


شما از بچه هایی که دیده اید و رفتند و برنگشتند و کسانی که در آینده این حرف های شما را خواهند شنید چه پیامی یا توصیه ای برای جوانان این روستا یا چه خواهشی دارید؟ 

جوان ها باید راهی که انتخاب می کنند، خودشان برای خودشان انتخاب بکنند. آنچه که شهدا برای خودشان انتخاب کرده بودند یک چیز دیگری بود] آن را ما در جوانان خودمان باید نهادینه کنیم.[ اولا آن جوانی که ما الان تربیت می دهیم آنچه که شهدای ما داشتند باید در ژن این جوان امروزی هم باشد. متاسفانه ما آن جوانانی که تربیت داده بودیم آن زمان شهید شدند اما الان آن تنور گرم شهادت را که می باید گرم نگه می داشتیم ما برای این جوانان نتوانستیم... و توصیه بنده هم باید یک مقدمه ای داشته باشد و برای آن توصیه یک زمینه سازی لازم است و آن زمینه هم این است که ما برای این جوانان یک آسایشی بوجود بیاوریم... برای توصیه های ما هم شاید جوانان تا سن بلوغشان گوش شنوا داشته باشند اما بعد از آن باید به نیازهای اجتماعی و مالی جوانان و نیازهای روزمره و کار و اشتغال جوانان توجه بکنیم و آن نیازها را تامین بکنیم. نظر بنده این است که اول باید زیربنای فرهنگی و مالی را برای این جوانان تامین بکنیم بعدا حرفمان را برایشان بزنیم. به نظر من ما بدون تامین این نیازها نمی توانیم نتیجه ای بگیریم. 

 

گزارش عملکرد های دهیاری و شورای ورجوی

آرشیو

سومین جلسه گزارش عملکرد

عنوان مطلب

دومین جلسه گزارش عملکرد شورای ششم

دهیار ورجوی در آغاز جلسه از معطلی پروژه های عمرانی روستاهای شهرستان مراغه خبر داد. مهندس سلیماندوست گفت: این معطلی به علت

عنوان مطلب

اولین نشست رسانه ای شورای ششم

در حالی برگزار شد که دهیاری و شورای اسلامی روستای ورجوی #انتقادات و #گلایه هایی را درخصوص نحوه عملکرد این پایگاه خبری پس از روی کار آمدن شورای ششم داشتند

عنوان مطلب

گزارش عملکرد شورای پنجم

#شفافیت_مالی و گزارش تفصیلی درآمد ها و هزینه های روستا و نحوه دخل و خرج آن که برای اولین بار و پس از تأسیس نهاد دهیاری و شورای اسلامی در روستای ورجوی جهت آگاهی یافتن اهالی شریف روستا و مطلع شدن از عملکرد مالی این نهاد عمومی گزارش می شود

عنوان مطلب

گزارش عملکرد چهار ماهه دهیاری و شورای اسلامی ورجوی

# جمعه هفتم اردیبهشت 97، دهیاری و شورای اسلامی ورجوی، همان طور که در زمان برگزاری انتخابات برای مردم قول ارائه گزارش عملکرد مقطعی خود را داده بودند خلاصه ای از اهم فعالیت های انجام گرفته توسط این نهاد را به شرح ذیل ارائه دادند.

ویژه برنامه ها

آرشیو
عنوان مطلب

سخنان مهم فرمانده سپاه مراغه در مراسم تودیع و معارفه فرمانده جدید حوزه مقاومت بسیج 5 کربلای ورجوی

عنوان مطلب

سلسله جلسات تربیتی خانوادگی هیئت الزهراء (س)

پایان موفق دوره اول سلسله جلسات تربیتی خانوادگی هیئت الزهراء (س) روستای شهید پرور ورجوی در سال 1401

عنوان مطلب

ویژه برنامه نیمه شعبان

بیانات دکتر حسین اکبریان ورجوی در سالروز ولادت یگانه منجی عالم بشیریت

عنوان مطلب

دهمین یادواره سرداران و 71 شهید ورجوی

دهمین یادواره سرداران و 71 شهید ورجوی در شهیدپرورترین روستای ایران برگزار شد.

عنوان مطلب

محفل انس با قرآن در روستای ورجوی

برگزاری محفل انس با قرآن در هفته بسیج؛ استاد خاکی از ۶ نفر تجلیل کردند.

افتتاحیه ها؛تفاهم نامه و عملیات

آرشیو
عنوان مطلب

پیشرفته ترین تصفیه خانه فاضلاب کشور در روستای ورجوی احداث می شود

عنوان مطلب

خط انتقال دائمی آب شرب مراغه ورجوی

خط انتقال دائمی آب شرب مراغه ورجوی با همت دهیاری و شورای اسلامی ورجوی افتتاح گردید.

عنوان مطلب

انعقاد تفاهم نامه

انعقاد تفاهم نامه ساخت تصفیه‌ خانه ورجوی ؛ حاج نادر ذاکری وقف کرد.

عنوان مطلب

بازدید فرستاده وزیر گردشگری

بازدید فرستاده ویژه ی وزیر میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور از معبد مهر ورائوی

عنوان مطلب

عملیات آسفالت جاده مراغه ملکان

آغاز عملیات آسفالت جاده مراغه ملکان ؛ مطالبه گری پایگاه خبری ورائوی و اقدام نماینده مراغه

آلبوم تصاویر ورجوی

گزارش های اختصاصی پایگاه خبری ورائوی

یادداشت های مدیر مسئول: هادی رستمی آذر

پایگاه خبری تحلیلی وَرْائوی

پایگاه خبری تحلیلی وَرْائوی

« روستای تاریخی و هدف گردشگری ورجوی»؛ استان آذربایجان شرقی؛ جنوب شهرستان مراغه

برچسب ها